overruled

جمله های نمونه

1. the judge overruled the previous decision
قاضی حکم پیشین را ملغی کرد.

انگلیسی به انگلیسی

• has been rejected (of an opposition in a court hearing); annulled, voided; has been decided against

پیشنهاد کاربران

Objection overruled : اعتراض وارد نیست
وارد نیست ( حقوق )
نقض شدن
رد کردن، نپذیرفتن

بپرس