فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: overrides, overriding, overridden, overrode
حالات: overrides, overriding, overridden, overrode
• (1) تعریف: to supersede in authority so as to nullify or set aside.
• مشابه: overrule, quash
• مشابه: overrule, quash
- A two-thirds vote overrides the veto.
[ترجمه گوگل] دو سوم آرا حق وتو را لغو می کند
[ترجمه ترگمان] رای گیری دو سوم در مورد حق وتو انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] رای گیری دو سوم در مورد حق وتو انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to intercept and cancel the effect of.
- The "safety on" command will override a command to fire.
[ترجمه گوگل] فرمان "ایمنی روشن" فرمان شلیک را لغو می کند
[ترجمه ترگمان] فرمان \" ایمنی بر روی فرمان، فرماندهی را به آتش خواهد زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] فرمان \" ایمنی بر روی فرمان، فرماندهی را به آتش خواهد زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to prevail over (someone or something) through importance, intensity, or audacity.
- Their panic overrode all consideration of others' needs.
[ترجمه گوگل] هراس آنها همه توجه به نیازهای دیگران را تحت تأثیر قرار داد
[ترجمه ترگمان] وحشت آن ها تمام توجه دیگران را به خود جلب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وحشت آن ها تمام توجه دیگران را به خود جلب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to ride over, esp. in such a manner as to trample.
اسم ( noun )
مشتقات: overriding (adj.)
مشتقات: overriding (adj.)
• (1) تعریف: the act or process, or an instance, of overriding.
- The override of the president's veto.
[ترجمه گوگل] لغو حق وتوی رئیس جمهور
[ترجمه ترگمان] لغو حق وتو رئیس جمهور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] لغو حق وتو رئیس جمهور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: an extra commission or percentage of sales paid to an executive.
• (3) تعریف: the ability to take precedence over and countermand an ordinarily automatic mechanical process, or the device that has this ability.
• (4) تعریف: the exceeding of a budgetary cost estimate.