overreaching

جمله های نمونه

1. Overreaching for an article on nearby furniture is a frequent cause of accidents.
[ترجمه گوگل]زیاده روی در مقاله ای در مورد مبلمان اطراف یکی از دلایل مکرر تصادفات است
[ترجمه ترگمان]overreaching برای یک مقاله در مورد مبلمان نزدیک علت اصلی تصادف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Democrats have showed the same hasty overreaching in other ways.
[ترجمه گوگل]دموکرات‌ها از راه‌های دیگر نیز همین پیشروی عجولانه را نشان داده‌اند
[ترجمه ترگمان]دموکرات ها همین موضوع را به روش های دیگر به شدت مورد انتقاد قرار داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. By overreaching in its claims of executive power, the Bush administration found itself repeatedly rebuffed by the Supreme Court.
[ترجمه گوگل]دولت بوش با زیاده‌روی در ادعاهای قدرت اجرایی خود، بارها از سوی دیوان عالی رد شد
[ترجمه ترگمان]طبق ادعای این عامل در مورد قدرت اجرایی، دولت بوش بارها توسط دیوان عالی رد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She is known for overreaching her authority.
[ترجمه گوگل]او به دلیل بیش از حد قدرت خود شناخته شده است
[ترجمه ترگمان]او به دلیل مخالفت با این بیماری شناخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She said the legislation requiring candidates to provide certain evidence to prove their eligibility was "a bridge too far" ((overreaching)).
[ترجمه گوگل]او گفت قانونی که نامزدها را ملزم به ارائه شواهد خاصی برای اثبات صلاحیت خود می کند، "پلی بسیار دور" ((بیش از حد)) است
[ترجمه ترگمان]او گفت که این قانون که نامزدها را ملزم به ارائه شواهد خاص برای اثبات صلاحیت آن ها می کند، \"یک پل بسیار دور\" ((()است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But they also criticise Mr Obama for overreaching himself by trying to force the Israeli leader to do something that was—they nearly all agree—impossible.
[ترجمه گوگل]اما آنها همچنین از آقای اوباما انتقاد می کنند که با تلاش برای وادار کردن رهبر اسرائیل به انجام کاری که غیرممکن بود – تقریباً همگی موافقند – از خود بیش از حد خود را زیر پا گذاشته است
[ترجمه ترگمان]اما آن ها همچنین از آقای اوباما انتقاد کردند که با تلاش برای وادار کردن رهبر اسرائیلی برای انجام کاری که بود - آن ها تقریبا همگی موافق بودند - غیر ممکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Some industry analysts believe his ambition may be overreaching Fiat's capabilities, but his success so far means that Marchionne's strategy will be keenly watched.
[ترجمه گوگل]برخی از تحلیلگران صنعت بر این باورند که جاه طلبی او ممکن است بیش از حد توانایی های فیات باشد، اما موفقیت او تا کنون به این معنی است که استراتژی مارکیونه به شدت مورد توجه قرار خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]برخی از تحلیلگران این صنعت بر این باورند که جاه طلبی او ممکن است فراتر از توانایی فیات باشد، اما موفقیت او به این معناست که استراتژی Marchionne به شدت تحت مراقبت قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't apply for that job: you're in danger of overreaching yourself.
[ترجمه گوگل]برای آن شغل درخواست ندهید: شما در معرض خطر بیش از حد خود هستید
[ترجمه ترگمان]برای این کار درخواست ندهید: شما در خطر ابتلا به این بیماری قرار دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Unlike Sting, Dylan and Bowie, Waits has never looked like a rock star overreaching himself.
[ترجمه گوگل]برخلاف استینگ، دیلن و بووی، ویتس هرگز شبیه یک ستاره راک به نظر نمی رسید که از خود فراتر رفته باشد
[ترجمه ترگمان]بر خلاف استینگ، دیلان و غیره، که هرگز شبیه یک ستاره راک به نظر نمی رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I know how that sounds, but keep inmind that a million a year is middle class in New York City, so I don'tthink I'm overreaching at all.
[ترجمه گوگل]من می دانم که چگونه به نظر می رسد، اما به خاطر داشته باشید که یک میلیون نفر در سال در شهر نیویورک طبقه متوسط ​​هستند، بنابراین فکر نمی کنم اصلا زیاده روی کنم
[ترجمه ترگمان]می دانم که چطور به نظر می رسد، اما ثابت نگه دارید که یک میلیون در سال در شهر نیویورک در طبقه متوسط قرار دارد، بنابراین من اصلا مخالف نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The official said the challenge in reforming regulation was striking the right balance between timidity and overreaching.
[ترجمه گوگل]این مقام گفت که چالش در اصلاح مقررات ایجاد تعادل مناسب بین ترسو و زیاده‌روی است
[ترجمه ترگمان]این مقام رسمی گفت که چالش اصلاح مقررات، تعادل مناسب بین کمرویی و عامل را برجسته کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What that signifies is that Chinese leaders at the time were overreaching in terms of domestic political support.
[ترجمه گوگل]آنچه که نشان می دهد این است که رهبران چین در آن زمان از نظر حمایت سیاسی داخلی بیش از حد بودند
[ترجمه ترگمان]آنچه که نشان می دهد این است که رهبران چینی در آن زمان از حمایت سیاسی داخلی فراتر رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Furthermore, looking at periods of extreme activity or inactivity around a certain address, phrase or label can be indicative of an overreaching trend in your inbox.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، نگاه کردن به دوره‌های فعالیت شدید یا عدم فعالیت در اطراف یک آدرس، عبارت یا برچسب خاص می‌تواند نشان‌دهنده روند فراگیر در صندوق ورودی شما باشد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، نگاه کردن به دوره های فعالیتی افراطی و یا عدم فعالیت حول یک آدرس خاص، عبارت یا برچسب می تواند نشان دهنده یک روند رو به کاهش در inbox شما باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• reaching too far; act of superseding; overambition; overtaking; passing the mark

پیشنهاد کاربران

بیش از حد. فراتر از حد لازم. ورای آنچه که باید
فراخستگی، یک مرحله قبل تر از بیش تمرینی یا over training.
در صورت استراحت ناکافی بین جلسات تمرین، فراخستگی به بیش تمرینی تبدیل میشود.
فراخستگی ( تربیت بدنی )

بپرس