overreach

/ˌoʊvəˈriːt͡ʃ//ˌəʊvəˈriːt͡ʃ/

معنی: بیش از حد گستردن
معانی دیگر: (بالاتر یا فراتر) گسترش یافتن یا رسیدن، بیش رسی کردن، از حد خود فراتر رفتن، پا از گلیم خود درازتر کردن، غره شدن، بیش از امکانات خود تعهد یا مخاطره کردن، کلک زدن، بیشتر از دیگری زرنگی کردن، رندی کردن، (چارپایان) تپق زدن، پای عقب را به پای جلو زدن، پابند کردن، پا از حد خود فراتر نهادن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: overreaches, overreaching, overreached
(1) تعریف: to reach or extend over or beyond.
مترادف: exceed, outreach, outstretch, overrun, overshoot, overstep
مشابه: miss, overdo, overtake, overtop, pass, run, surpass

(2) تعریف: to fail to achieve by attempting too much or by reaching too far.
مترادف: overshoot
مشابه: fail, miss, outreach, overdo, overextend, overleap, overrun, overstate

(3) تعریف: to cause (oneself) to fail by attempting too much.
مترادف: overleap
مشابه: exceed, outdo, outreach, overdo, overestimate, overextend

- He had overreached himself by expanding his business too fast.
[ترجمه گوگل] او با گسترش بیش از حد کسب و کار خود به خود غلبه کرده بود
[ترجمه ترگمان] با گسترش کارش، زیاده روی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to reach beyond an edge or limit.

- She overreached and fell into the lake.
[ترجمه گوگل] او از حد خارج شد و در دریاچه افتاد
[ترجمه ترگمان] اون زیاده روی کرد و افتاد تو دریاچه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to try too hard.

- He overreached and burdened his company with debt.
[ترجمه گوگل] او زیاده روی کرد و شرکتش را با بدهی سنگین کرد
[ترجمه ترگمان] او بیش از حد از پا در آمده بود و مقروض شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to grasp in a greedy way as by cheating or other manipulation.
مترادف: cheat, cozen, swindle
مشابه: deceive, grab

جمله های نمونه

1. overreach oneself
1- لقمه ی بزرگتر از دهان خود گرفتن،پا از حد خود فراتر کردن 2- از هول حلیم توی دیگ افتادن،دستپاچه شدن

2. He had to overreach in order to catch my hand.
[ترجمه گوگل]او مجبور شد برای اینکه دست من را بگیرد، زیاده روی کند
[ترجمه ترگمان]او مجبور بود برای گرفتن دست من زیاده روی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Companies that overreach themselves soon find themselves in debt.
[ترجمه گوگل]شرکت هایی که بیش از حد خود را زیر پا می گذارند به زودی خود را بدهکار می یابند
[ترجمه ترگمان]شرکت هایی که خود را بیش از حد بالا کشیده اند به زودی خود را در بدهکاری می یابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. One lesson Athens had learnt, not to overreach herself with warfare in two theatres.
[ترجمه گوگل]درسی که آتن آموخته بود، این بود که با جنگ در دو تئاتر زیاده روی نکند
[ترجمه ترگمان]یکی از درس هایی که آتن آموخته بود این بود که خود را با جنگ در دو تئاتر بیش از حد بالا نیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Overreach is also foolish because it exposes conservatives as fair - weather federalists.
[ترجمه گوگل]تسلط بیش از حد نیز احمقانه است زیرا محافظه کاران را به عنوان فدرالیست های منصفانه معرفی می کند
[ترجمه ترگمان]Overreach نیز از این جهت احمقانه است که محافظه کاران را به عنوان federalists آب و هوای عادلانه در معرض خطر قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Beijing property market cooling small Huxing next year overreach?
[ترجمه گوگل]پکن بازار املاک خنک کننده کوچک Huxing در سال آینده بیش از حد؟
[ترجمه ترگمان]رکود بازار املاک بیجینگ در سال آینده بیش از حد افزایش یافت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To overreach is to rage.
[ترجمه گوگل]زیاده روی کردن یعنی خشم
[ترجمه ترگمان] تا حد زیادی از بین بره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Such a strategy is dangerous since inviting Kasparov to overreach, may also invite him to launch a devastating attack.
[ترجمه گوگل]چنین استراتژی خطرناک است، زیرا دعوت از کاسپاروف برای تجاوز، همچنین ممکن است او را به حمله ویرانگر دعوت کند
[ترجمه ترگمان]چنین راهبردی از زمان دعوت Kasparov به بیش از حد بالا خطرناک است، همچنین ممکن است از او دعوت کند تا حمله ای ویرانگر را آغاز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A new generation of bankers who were not around last time will be encouraging them to overreach themselves.
[ترجمه گوگل]نسل جدیدی از بانکداران که دفعه قبل در آنجا نبودند، آنها را تشویق می‌کنند که از خودشان غلبه کنند
[ترجمه ترگمان]نسل جدیدی از بانکداران که آخرین بار نیستند، آن ها را تشویق خواهند کرد که خود را بیش از حد بالا ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It isn't wise to be too clever. Sometimes you overreach yourself.
[ترجمه گوگل]خیلی باهوش بودن عاقلانه نیست گاهی اوقات به خودت غلبه می کنی
[ترجمه ترگمان]عاقلانه نیست که باهوش تر از این باشی بعضی مواقع تو خودت هم زیاده روی می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Another is the proposed consumer - protection bureau, which Republicans fear could be a recipe for regulatory overreach.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از موارد پیشنهادی دفتر حمایت از مصرف کننده است که جمهوری خواهان از آن می ترسند که بتواند دستوری برای بیش از حد نظارتی باشد
[ترجمه ترگمان]دیگری دفتر حفاظت از مصرف کنندگان است که جمهوریخواهان از آن می ترسند یک دستورالعمل برای overreach قانونی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In the protection of HVPS (High Voltage Power Supply), the transient effect of CVT time by the fall of voltage in fault is likely to lead to the transient overreach of the protection.
[ترجمه گوگل]در حفاظت از HVPS (منبع تغذیه با ولتاژ بالا)، اثر گذرا زمان CVT توسط افت ولتاژ در خطا احتمالا منجر به بیش از حد گذرا حفاظت می شود
[ترجمه ترگمان]در حفاظت از HVPS (تامین برق ولتاژ بالا)، اثر گذرا زمان cvt با افت ولتاژ در گسل به احتمال زیاد منجر به بالا رفتن بیشتر از سطح حفاظت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The people who sustain the worst losses are usually those who overreach.
[ترجمه گوگل]افرادی که بدترین ضررها را متحمل می شوند معمولاً کسانی هستند که زیاده روی می کنند
[ترجمه ترگمان]افرادی که بدترین آسیب ها را تحمل می کنند معمولا کسانی هستند که بیش از حد خود را بیش از حد بالا می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بیش از حد گستردن (فعل)
overreach

انگلیسی به انگلیسی

• reach too far; project beyond; miss a target by going too far; defeat (oneself) by making an excessive effort; outsmart, get the better of; overtake; painfully strike the back and front foot together when running or walking (of a horse)
if you overreach yourself, you fail by trying to be too clever or by trying to do more than you can.

پیشنهاد کاربران

از حد معمول ( عرف، مجاز ) خارج شدن، فراتر رفتن، بیشتر شدن
زیاده خواهی
دست درازی
تجاوزگری
overreach oneself :
بالاتر از حد خود رفتن/خود را گم کردن/پا از گلیم خود درازتر کردن. . .
. . . overreach yourself\ themseves
در مبحث رله های حفاظتی : افزایش ناحیه ( زون )
در ورزش ( فراخستگی )
زیاده روی کردن

بپرس