بیش ازحد - ارزیابی شده، زیادی بزرگ شده ( صفت )
I think that restaurant is overrated; the food isn't that great
چیزی/کسی که بیشتر از لیاقتش بهش توجه شده ( صفت )
That new movie every one praise is actually overrated
Overrated: with better reputation than it really deserves
In my private view that hotel’s overrated
شاید در بعضی از عبارات بتوان �توجه کاذب� را معادل گرفت.
الکی گنده ش کرده ن
اگه چیزی overrated باشه یعنی اونقدری که مردم راجع بهش میگن عالی و خفن نیست .
"اغراق شده" ترجمه مناسبیه
دست بالا گرفته شده
طبل تو خالی
الکی باد شده
In my opinion, she's a hugely overrated singer.
زیاد از حد تعریف و تمجید شده
Adjective :
مبالغه
غُلُوآمیز
گزافه گویی
بزرگنمایی
صفت به معنای "نه اون جوری یا اون طوری که میگن" "پایین تر از حد انتظار"
زیاد از حد ارزش داده شده
بیش از حد بها داده شده
too highly assessed or evaluated
to think that sth is better, stronger, more valuable etc. than it really is
اغراق شده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)