overplay

/ˌoʊvəˈpleɪ//ˌəʊvəˈpleɪ/

(در ایفای نقش) غلو کردن، فزون کاری کردن، بسیار گری کردن، در انجام کاری زیاده روی کردن، توانایی خود را دست بالا گرفتن، مبالغه کردن، (در بازی ورق و قمار) گشاد بازی کردن، بلوف زدن، (چیزی را) بیش از آنچه که هست جلوه دادن، بیش از امکانات خود تعهد یا مخاطره پذیرفتن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: overplays, overplaying, overplayed
(1) تعریف: to act on an overestimation of (something), as in playing a hand in cards or reporting the significance of an event.
متضاد: downplay, underplay

- The newspaper overplayed the summit conference.
[ترجمه گوگل] روزنامه کنفرانس سران را بیش از حد بازی کرد
[ترجمه ترگمان] روزنامه کنفرانس سران را منحل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to exaggerate (something) when translating it into gesture or behavior; overact.
متضاد: underplay

- The actor overplayed his character's anger.
[ترجمه گوگل] این بازیگر عصبانیت شخصیت خود را بیش از حد بازی کرد
[ترجمه ترگمان] بازیگر خشم خود را به نمایش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to overplay one's hand
گشاد بازی کردن،بیش از امکانات خود تعهد یا مخاطره پذیرفتن

2. You must not overplay his part in the negotiations.
[ترجمه گوگل]شما نباید نقش او را در مذاکرات بیش از حد بازی کنید
[ترجمه ترگمان]شما نباید در مذاکرات او شرکت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Don't overplay what I said.
[ترجمه گوگل]چیزی که گفتم زیاده روی نکنید
[ترجمه ترگمان]به حرف های من گوش نده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Bob did not overplay his obvious selfishness.
[ترجمه گوگل]باب از خودخواهی آشکار خود زیاده روی نکرد
[ترجمه ترگمان]باب از خودخواهی آشکار او خوشش نیامده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The press tends to overplay these disagreements among Cabinet members.
[ترجمه گوگل]مطبوعات تمایل دارند این اختلافات را در میان اعضای کابینه بیش از حد نشان دهند
[ترجمه ترگمان]مطبوعات تمایل دارند این اختلاف را بین اعضای کابینه افزایش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The real danger remains that Washington will overplay its hand, leading other countries to seek to balance it.
[ترجمه گوگل]خطر واقعی این است که واشنگتن دست خود را بیش از حد بازی کند و دیگر کشورها را به دنبال متعادل کردن آن سوق دهد
[ترجمه ترگمان]خطر واقعی این است که واشنگتن دست خود را رها می کند و کشورهای دیگر را هدایت می کند تا آن را متعادل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Japanese diplomat was careful not to overplay his hand during the negotiations.
[ترجمه گوگل]دیپلمات ژاپنی مراقب بود در طول مذاکرات دست خود را بیش از حد بازی نکند
[ترجمه ترگمان]دیپلمات ژاپنی مراقب بود که در طول مذاکرات دست خود را از دست ندهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Beijing, however, could easily overplay its hand—especially if it fails to consider the possible unintended consequences of such an approach.
[ترجمه گوگل]با این حال، پکن به راحتی می تواند دست خود را بیش از حد بازی کند – به خصوص اگر نتواند پیامدهای ناخواسته احتمالی چنین رویکردی را در نظر بگیرد
[ترجمه ترگمان]با این حال، پکن به راحتی می تواند دست خود را کنترل کند - به خصوص اگر نتواند عواقب ناخواسته احتمالی چنین رویکردی را در نظر بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If I overplay my hand, there will be no end of trouble, and more illicit Chinese purchases.
[ترجمه گوگل]اگر دستم را زیاد بازی کنم، مشکل پایانی نخواهد داشت و خریدهای غیرقانونی چینی بیشتر خواهد شد
[ترجمه ترگمان]اگر دست من را لمس کنم، دیگر دردسر و خرید غیر قانونی چینی وجود نخواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Do not overplay your hand and try to come across as Studley Dudley.
[ترجمه گوگل]دست خود را زیاد بازی نکنید و سعی کنید به عنوان استادلی دادلی ظاهر شوید
[ترجمه ترگمان]سعی کن دستت رو تکون نده و سعی کن مثل دادلی دادلی رفتار کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The United States has to be careful it doesn't overplay its hand.
[ترجمه گوگل]ایالات متحده باید مراقب باشد که دست خود را بیش از حد بازی نکند
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده باید مراقب باشد که به این مساله دست نزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This was a fine piece of filmmaking - uncompromising and direct, with no overplay on the emotional side.
[ترجمه گوگل]این یک قطعه فیلمسازی خوب بود - سازش ناپذیر و مستقیم، بدون هیچ بازی اضافی در جنبه احساسی
[ترجمه ترگمان]این قطعه خوبی از فیلم سازی بود - سرسخت و مستقیم، بدون هیچ overplay در طرف احساسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Should she spell it out to him, or would that fatally overplay her hand?
[ترجمه گوگل]آیا او باید آن را برای او هجی کند، یا اینکه به طرز مرگباری دست او را تحت تأثیر قرار می دهد؟
[ترجمه ترگمان]آیا می تواند آن را به او هجی کند یا به طرز مرگباری دست او را بفشارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Former Republican Senator Trent Lott said on MSNBC that presidents "tend to overplay their hand" in their first two years.
[ترجمه گوگل]ترنت لات، سناتور جمهوری‌خواه سابق، در شبکه ام‌اس‌ان‌بی‌سی گفت که روسای جمهور در دو سال اول زندگی خود "مایلند دست خود را بیش از حد بازی کنند"
[ترجمه ترگمان]سناتور سابق جمهوری خواه \"ترنت لات\" به MSNBC گفت که روسای جمهور \"تمایل دارند در دو سال اول دست خود را ببندند\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• exaggerate; present with exaggeration; act in an exaggerated manner
if you overplay something, you make it seem more important than it really is.
if you overplay your hand, you believe that you are in a stronger position than you actually are and, as a result, act too confidently.

پیشنهاد کاربران

بزرگ کردن مسئله ای و واقعه ای
زیاده روی کردن، زیاد اصرار کردن
مبالغه کردن. بیش از حد بزرگ جلوه دادن

بپرس