overnight

/ˌoʊvəˈnaɪt//ˌəʊvəˈnaɪt/

معنی: شبانه، در مدت شب، در مدت یک شب
معانی دیگر: وابسته به شب، انجام شونده در شب، در طی شب، تمام شب، طی دیشب، وابسته به دیشب، شب پیش، شبخواب، اقامت کننده در طول شب، ویژه ی مسافرت کوتاه، ناگهان، یک شبه

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: for a single night.

- We will stay here overnight.
[ترجمه مهسا] ما تا آخر شب اینجا خواهیم ماند ( خواهیم بود )
|
[ترجمه امین] ما تمام شب را اینجا خواهیم ماند.
|
[ترجمه Yahya1818] ما یک شب اینجا خواهیم ماند.
|
[ترجمه Mhak] ما این شب رو اینجا خواهیم موند
|
[ترجمه sahar] ما تمام شب را اینجا خواهیم ماند
|
[ترجمه گوگل] یک شب اینجا می مانیم
[ترجمه ترگمان] شب رو اینجا میمونیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: suddenly.

- Success usually doesn't come overnight.
[ترجمه ناشناس] معمولا موفقیت یک شبه به دست نمی اید
|
[ترجمه گوگل] موفقیت معمولا یک شبه به دست نمی آید
[ترجمه ترگمان] موفقیت معمولا یک شبه نمی آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
(1) تعریف: lasting or remaining one night.

- an overnight visit
[ترجمه گوگل] یک بازدید شبانه
[ترجمه ترگمان] بازدید شبانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: for use on trips that are short or for a single night.

- an overnight bag
[ترجمه گوگل] یک کیسه یک شب
[ترجمه ترگمان] یک کیسه شبانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: sudden.

- overnight popularity
[ترجمه گوگل] محبوبیت یک شبه
[ترجمه ترگمان] شهرت شبانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: relating to the preceding night.

- an overnight solution
[ترجمه گوگل] یک راه حل یک شبه
[ترجمه ترگمان] یک راه حل شبانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. . . . overnight (he) became the master of a hundred teachers!
. . . یک شبه مسئله گوی صد مدرس شد!

2. an overnight bag
کیف ویژه ی سفرهای کوتاه

3. an overnight guest
مهمان شبخواب،مهمان شبانه

4. the train's overnight stop
توقف شبانه ی ترن

5. i stayed with friends overnight
شب نزد دوستان ماندم.

6. we decided to stop overnight in ghom
تصمیم گرفتیم شب را در قم بمانیم.

7. the cities that sprang up overnight
شهرهایی که یک شبه به وجود آمدند

8. those whom stalin hated became unpersons overnight
نام آنانکه منفور استالین بودند یک شبه از صفحه ی روزگار محو می شد.

9. you can't set the world right overnight
شما نمی توانید یک شبه دنیا را اصلاح کنید.

10. he was trying to tell the good story he had heard overnight
او سعی می کرد که داستان خوبی را که شب پیش شنیده بود بازگو کند.

11. The book catapulted the author into fame overnight.
[ترجمه گوگل]این کتاب یک شبه نویسنده را به شهرت رساند
[ترجمه ترگمان]این کتاب یک شبه نویسنده را به شهرت رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Don't expect it to improve overnight.
[ترجمه گوگل]انتظار نداشته باشید که یک شبه بهبود یابد
[ترجمه ترگمان]انتظار نداشته باشید که آن یک شبه بهبود یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The meat should be marinated overnight to tenderize and flavour it.
[ترجمه گوگل]گوشت را باید یک شبه خوابانده تا نرم و طعم دار شود
[ترجمه ترگمان]گوشت باید یک شب به tenderize برسد و طعم آن را بچشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The grass had been saturated by overnight rain.
[ترجمه گوگل]چمن از باران شبانه اشباع شده بود
[ترجمه ترگمان]علف با باران شبانه پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You can stay overnight if you want to.
[ترجمه گوگل]اگر بخواهید می توانید یک شب بمانید
[ترجمه ترگمان]اگر بخواهی می توانی یک شب اینجا بمانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. After winning the prize she became famous overnight.
[ترجمه F] بعد از برنده شدن آن جایزه، او یک شبه معروف شد
|
[ترجمه گوگل]پس از بردن جایزه یک شبه به شهرت رسید
[ترجمه ترگمان]بعد از برنده شدن جایزه یک شبه مشهور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The entire city was blacked out overnight.
[ترجمه گوگل]تمام شهر یک شبه سیاه شد
[ترجمه ترگمان]کل شهر یک شبه سیاه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شبانه (صفت)
nightly, overnight, nocturnal, vespertinal, vespertine

در مدت شب (صفت)
overnight

در مدت یک شب (قید)
overnight

انگلیسی به انگلیسی

• occurring or continuing during the night; lasting the night; designed to be used for one night (i.e. overnight bag); rapid, sudden
during the night; on the previous evening
overnight means during all of the night.
overnight cases or clothes are ones that you take when you go and stay somewhere for one or two nights.
you say that something happens overnight when it happens quickly and unexpectedly.

پیشنهاد کاربران

1. شبانه. شب 2. یک شبه. ناگهان
مثال:
an overnight success
یک موفقیت یک شبه و ناگهانی
اگر adverb باشه 1. اشاره به تمام طول شب داره
Pam's staying overnight at my house.
2. اشاره به ناگهانی و سریع بودن ( یک شبه )
He became a millionaire overnight.
To send something for delivery the next day.
We can overnight you the documents for signature.
I am staying overnight there
تا آخر شب انجا میمانم
for one night
یک شب
[بصورت استعاره ای] در مدت زمان کوتاهی، بطور ناگهانی
How did David get rich over night?
دیوید چطور یه شبه مایه دار شد؟
یه شبِ - یه شبه
Still, many feel the atmosphere will not change overnight
با این حال، خیلی ها میگن جو حاکم یه شبِ تغییر پیدا نمی کنه
در طول شب
طی شب
یک شبه [با نیم فاصله]
شبانه
یک شبه
ناگهانی
شبانه،
کار در شب یا هر اتفاقی در شب
During the night
It doesnt happen over night
یک شب اتفاق نمی افتد.
شبانه، در طی شب، تمام شب
یک شبه
adj. mailed for guaranteed delivery on the next day; intended for delivery on the next day
done, made, occurring, or continuing during the night
بیش از شب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس