overmaster

/ˌoʊvəˈmæstər//ˌəʊvəˈmɑːstə/

معنی: برتری یافتن بر، مهارت کامل پیدا کردن در
معانی دیگر: چیره شدن، بر فرازیدن، مغلوب کردن، مقهور کردن، تحت انقیاد در آوردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: overmasters, overmastering, overmastered
مشتقات: overmasteringly (adv.)
• : تعریف: to overcome or subdue; become master over.
مشابه: overpower

مترادف ها

برتری یافتن بر (فعل)
overmaster

مهارت کامل پیدا کردن در (فعل)
overmaster

انگلیسی به انگلیسی

• subdue; overpower, become master of

پیشنهاد کاربران

بپرس