فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: overmans, overmanning, overmanned
حالات: overmans, overmanning, overmanned
• : تعریف: to supply with more personnel than necessary.
- The manager overmanned the store.
[ترجمه گوگل] مدیر فروشگاه را بیش از حد اداره کرد
[ترجمه ترگمان] مدیر فروشگاه را تعمیر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مدیر فروشگاه را تعمیر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید