فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )حالات: overheats, overheating, overheated مشتقات: overheated (adj.)
• (1)تعریف: to become or cause to become too hot. • متضاد: freeze
• (2)تعریف: to become or cause to become unduly excited, angry, or the like.
جمله های نمونه
1. this motor tends to overheat
این موتور زود داغ می شود.
2. Don't overheat the oil when cooking.
[ترجمه علیرضا چراغی] هنگام آشپزی روغن را زیاد داغ نکنید.
|
[ترجمه گوگل]هنگام پخت و پز روغن را بیش از حد گرم نکنید [ترجمه ترگمان]روغن را هنگام پخت داغ نکنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The car is liable to overheat on long trips.
[ترجمه گوگل]ماشین در سفرهای طولانی ممکن است بیش از حد گرم شود [ترجمه ترگمان]این اتومبیل ممکن است در سفره ای طولانی گرم شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Try not to overheat the sauce.
[ترجمه گوگل]سعی کنید سس زیاد داغ نشود [ترجمه ترگمان]سعی کنید سس را بیش از حد گرم نکنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It isn't healthy to overheat your house.
[ترجمه علیرضا چراغی] گرم نمودن بیش از حد نیاز خانه برای سلامتی مفید نیست .
|
[ترجمه گوگل]گرم کردن بیش از حد خانه سالم نیست [ترجمه ترگمان]داغ کردن خانه سالم نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Why do we pay to overheat pubs and hotels?
[ترجمه علیرضا چراغی] چرابابیستی برای زیاد گرم کردن میخانه ها و اقامتگاه ها پول زیادی پرداخت کنیم؟
|
[ترجمه گوگل]چرا برای گرم کردن بیش از حد میخانه ها و هتل ها پول می دهیم؟ [ترجمه ترگمان]چرا ما باید به میخانه ها و هتل ها پرداخت کنیم؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Test results provoked worries that the reactor could overheat.
[ترجمه گوگل]نتایج آزمایش این نگرانی را ایجاد کرد که راکتور ممکن است بیش از حد گرم شود [ترجمه ترگمان]نتایج آزمون نگرانی ها را برانگیخت که رآکتور می تواند بیش از حد گرم شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. My car tends to overheat in the summer.
[ترجمه گوگل]ماشین من در تابستان بیش از حد گرم می شود [ترجمه ترگمان]ماشینم بیشتر در تابستان گرم می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. If computer circuits are allowed to overheat they will misbehave .
[ترجمه گوگل]اگر مدارهای کامپیوتری اجازه داشته باشند بیش از حد گرم شوند، رفتار نادرست خواهند داشت [ترجمه ترگمان]اگر به مدارهای کامپیوتری اجازه داده شود که بیش از حد گرم شوند، بدرفتاری خواهند کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Their prime consideration has been not to overheat the economy.
[ترجمه گوگل]توجه اصلی آنها این بوده است که اقتصاد را بیش از حد گرم نکنند [ترجمه ترگمان]مهم ترین ملاحظه آن ها این است که اقتصاد بیش از حد داغ نشود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. If the fan doesn't work, the engine could overheat.
[ترجمه گوگل]اگر فن کار نکند، موتور ممکن است بیش از حد گرم شود [ترجمه ترگمان]اگر پنکه کار نکند، موتور می تواند بیش از حد گرم شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Such dogs, like this Pug, tend to overheat and many have actually suffocated in hot weather.
[ترجمه گوگل]چنین سگ هایی، مانند این پاگ، تمایل به گرم شدن بیش از حد دارند و بسیاری در واقع در هوای گرم خفه می شوند [ترجمه ترگمان]این سگ ها، مانند این سگ سگم، بیش از حد داغ هستند و بسیاری از آن ها در هوای گرم خفه شده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Again, it's vital not to overheat the liquid because it will curdle as well as lose its taste.
[ترجمه گوگل]باز هم، بسیار مهم است که مایع را بیش از حد گرم نکنید، زیرا آن را منجمد می کند و همچنین طعم خود را از دست می دهد [ترجمه ترگمان]دوباره، حیاتی است که حرارت را بیش از حد گرم نکنید چون به خوبی سلیقه خود را از دست می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Operator errors allowed the radioactive core to overheat.
[ترجمه گوگل]خطاهای اپراتور باعث شد تا هسته رادیواکتیو بیش از حد گرم شود [ترجمه ترگمان]خطاهای اپراتورها به هسته رادیو اکتیو اجازه می دهد تا بیش از حد داغ شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[برق و الکترونیک] داغ شدن [مهندسی گاز] زیادگرم کردن، داغ شدن
انگلیسی به انگلیسی
• heat excessively; become too hot; become overly excited if a machine overheats or if you overheat it, it becomes hotter than it should, usually because there is a fault in it. if the economic system in a country is overheating, it grows so rapidly that inflation and interest rates rise very quickly.
پیشنهاد کاربران
verb 1 [no obj] : to become too hot ◀️The car's engine overheated. 2 [ obj] : to cause ( something ) to become too hot ◀️I overheated the food in the microwave. ◀️Be careful not to overheat the engine. داغ کردن ( زیادی ) بیش از حد داغ شدن