overhasty


پر شتاب، تند، عجول

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of hasty.

جمله های نمونه

1. But beware of over-hasty discarding of notes.
[ترجمه گوگل]اما مراقب دور انداختن بیش از حد عجولانه یادداشت ها باشید
[ترجمه ترگمان]اما از کنار گذاشتن بیش از حد یادداشت بر حذر باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. An overhasty shutdown, he acknowledges, would cause electricity shortages and disrupt people's lives.
[ترجمه گوگل]او اذعان می کند که تعطیلی بیش از حد شتابان باعث کمبود برق و اختلال در زندگی مردم می شود
[ترجمه ترگمان]او تایید می کند که تعطیلی overhasty باعث کمبود برق و اختلال در زندگی مردم خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You should not be overhasty . Remember there's a matter of over ten thousand dollars at stake.
[ترجمه گوگل]نباید زیاده روی کرد به یاد داشته باشید که موضوع بیش از ده هزار دلار در خطر است
[ترجمه ترگمان] تو نباید \"overhasty\" باشی به خاطر داشته باشید که ده هزار دلار در خطر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We were overhasty in making the choice.
[ترجمه گوگل]ما در انتخاب عجله داشتیم
[ترجمه ترگمان] ما داشتیم تصمیم می گرفتیم که انتخاب رو انجام بدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's no good being overhasty.
[ترجمه گوگل]این خوب نیست که بیش از حد عجله داشته باشید
[ترجمه ترگمان]فایده ای ندا ره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You should not be overhasty.
[ترجمه گوگل]نباید زیاده روی کرد
[ترجمه ترگمان] تو نباید \"overhasty\" باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Since the cause of social conflicts is so complicated, the settlement can't be overhasty or simple or even violent.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که علت درگیری های اجتماعی بسیار پیچیده است، حل و فصل نمی تواند شتابزده یا ساده یا حتی خشونت آمیز باشد
[ترجمه ترگمان]از آنجا که علت درگیری های اجتماعی بسیار پیچیده است، توافق می تواند ساده یا ساده یا حتی خشن باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Being too slow is not good, nor is being overhasty, both are opportunistic.
[ترجمه گوگل]آهسته بودن زیاد خوب نیست، عجله هم نیست، هر دو فرصت طلب هستند
[ترجمه ترگمان]بودن خیلی کند نیست، نه خوب است و نه overhasty است، هر دو فرصت طلبانه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Attempts to blame England's recent riots on youth unemployment were overhasty.
[ترجمه گوگل]تلاش‌ها برای مقصر دانستن بیکاری جوانان در شورش‌های اخیر انگلستان بسیار شتابزده بود
[ترجمه ترگمان]تلاش ها برای سرزنش کردن آشوب های اخیر انگلستان در مورد بیکاری جوانان به تعویق افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• excessively hasty; too rash, too impetuous

پیشنهاد کاربران

بسیار عجول. بسیار شتابزده. بسیار بی صبر
مثال:
Man prays for ill, as [avidly as] he prays for good, and man is overhasty.
انسان همان اندازه مشتاقانه درخواست برای شر می کند که برای خیر و انسان بسیار عجول و شتابزده است.
...
[مشاهده متن کامل]

�وَیَدْعُ الْإِنْسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَیْرِ ۖ وَکَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولًا�

خانم ها و آقایون گل، ترجمه این واژه شتابزده و عجولانه میشه.

بپرس