فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: overhangs, overhanging, overhung
حالات: overhangs, overhanging, overhung
• (1) تعریف: to extend out over.
• مترادف: extend, hang
• مشابه: arch, bridge, lean, span, stretch, vault
• مترادف: extend, hang
• مشابه: arch, bridge, lean, span, stretch, vault
- The cliff overhangs the river.
[ترجمه گوگل] صخره بر روی رودخانه قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان] صخره رودخانه را باز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] صخره رودخانه را باز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to hang above, as a cloud or danger.
• مترادف: hang
• مشابه: dangle, impend
• مترادف: hang
• مشابه: dangle, impend
- A sense of dread overhung the frightened crowd.
[ترجمه گوگل] حس ترس جمعیت وحشت زده را فرا گرفت
[ترجمه ترگمان] جمعیت وحشت زده جمعیت را احاطه کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] جمعیت وحشت زده جمعیت را احاطه کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to project over something; stick out.
• مترادف: beetle, jut, project
• مشابه: bulge, distend, extend, hang, protrude
• مترادف: beetle, jut, project
• مشابه: bulge, distend, extend, hang, protrude
اسم ( noun )
• (1) تعریف: that which overhangs; projection.
• مترادف: jut, projection
• مشابه: eave, extension, ledge, prominence, protrusion, protuberance, salient
• مترادف: jut, projection
• مشابه: eave, extension, ledge, prominence, protrusion, protuberance, salient
• (2) تعریف: the extent or distance of such a projection.
• مشابه: range
• مشابه: range
- a four-foot overhang
[ترجمه گوگل] یک برآمدگی چهار فوتی
[ترجمه ترگمان] یک سایبان چهار فوتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یک سایبان چهار فوتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید