• : تعریف: an arrangement of gears that allows a driveshaft to operate at a given range of speeds with reduced power requirements.
جمله های نمونه
1. The official propaganda machine went into overdrive when war broke out.
[ترجمه هومن صرافان] دستگاه تبلیغاتی رسمی با شروع جنگ شروع به فعالیت با حداکثر توان خود کرد.
|
[ترجمه گوگل]هنگامی که جنگ شروع شد، دستگاه تبلیغات رسمی بیش از حد کار کرد [ترجمه ترگمان]هنگامی که جنگ آغاز شد، دستگاه تبلیغاتی رسمی به سمت کار خود رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Her career has gone into overdrive.
[ترجمه گوگل]حرفه او بیش از حد پیش رفته است [ترجمه ترگمان] کارش به شدت شوک وارد شده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. In the courtroom everybody went into overdrive, assuming that there might well be a verdict soon.
[ترجمه گوگل]در دادگاه همه با این فرض که ممکن است به زودی حکمی صادر شود، بیش از حد به فکر فرو رفتند [ترجمه ترگمان]در تالار دادگاه هر کسی دچار حمله شد، فرض را بر این نهاد که به زودی رای دادگاه خواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The cast were in overdrive, rehearsing for the first performance.
[ترجمه گوگل]بازیگران در حال تمرین برای اولین اجرا بودند [ترجمه ترگمان]حمله عصبی شده بود و برای اولین اجرای نمایش تمرین می کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Third provides direct drive and fourth an overdrive, driving through a new two-piece propshaft to a 07:1 rear axle.
[ترجمه گوگل]سومی محرک مستقیم و چهارمی اوردرایو را فراهم می کند که از طریق یک میل پیشرو دو تکه جدید به محور عقب 07:1 حرکت می کند [ترجمه ترگمان]سوم، رانندگی مستقیم و چهارم را بیشتر می کند و از طریق اکسل دو قطعه جدید به یک محور عقب هدایت می کند: ۱ محور عقب [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The Celtics put it into overdrive in the third, effectively ending any semblance or thought of competition for the night.
[ترجمه گوگل]سلتیکس آن را در مرحله سوم به کار گرفت و عملاً به هر ظاهر یا فکری برای رقابت در شب پایان داد [ترجمه ترگمان]بوستون در روز سوم این کار را بیش از پیش به کار انداخت و به طور موثر به هر گونه رقابت در شب پایان داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The nervous tic went into overdrive.
[ترجمه گوگل]تیک عصبی زیاد شد [ترجمه ترگمان]تیک عصبی دچار شوک شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Intel is reportedly planning power-boosting Overdrive processors for the Pentium.
[ترجمه گوگل]طبق گزارشها، اینتل در حال برنامهریزی پردازندههای Overdrive تقویتکننده قدرت برای پنتیوم است [ترجمه ترگمان]گفته می شود اینتل در حال برنامه ریزی برای تقویت پردازنده های Overdrive برای پنتیوم است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Many Vitesses were fitted with overdrive, which is an excellent addition.
[ترجمه گوگل]بسیاری از Vitess مجهز به Overdrive بودند که یک افزودنی عالی است [ترجمه ترگمان]بسیاری از Vitesses با پر کردن بیش از حد مجهز بودند که یک ضمیمه عالی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The upside was jobs and an economy in overdrive.
[ترجمه گوگل]نکته مثبت، مشاغل و اقتصاد در حال افزایش بود [ترجمه ترگمان]وارونه کار بود و یک اقتصاد بیش از پیش [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Overdrive will try to find a replacement driver but offers no guarantee in this regard.
[ترجمه گوگل]Overdrive سعی می کند یک درایور جایگزین پیدا کند اما هیچ تضمینی در این زمینه ارائه نمی دهد [ترجمه ترگمان]Overdrive سعی خواهد کرد که یک راننده جایگزین پیدا کند، اما هیچ تضمینی در این زمینه ارائه نمی دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. All can be upgraded using Intel's clock-doubling OverDrive technology which is soon to offer an upgrade path to Pentium standard performance.
[ترجمه گوگل]همه را میتوان با استفاده از فناوری OverDrive اینتل که ساعت را دو برابر میکند، ارتقا داد که به زودی مسیر ارتقای عملکرد استاندارد پنتیوم را ارائه میکند [ترجمه ترگمان]همه اینها را می توان با استفاده از تکنولوژی overdrive پالس ساعت اینتل به روز رسانی کرد که به زودی یک مسیر ارتقا به عملکرد استاندارد پنتیوم ارایه می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Because the people who run our Overdrive offices are experienced, they know the legal constraints that abound in transport.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که افرادی که دفاتر Overdrive ما را اداره می کنند با تجربه هستند، محدودیت های قانونی که در حمل و نقل فراوان است را می شناسند [ترجمه ترگمان]از آنجا که افرادی که دفاتر Overdrive را اداره می کنند تجربه دارند، محدودیت های قانونی که در حمل و نقل به وفور وجود دارند را می دانند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Switching on the overdrive channel, however, gave immediate access to the right stuff.
[ترجمه گوگل]با این حال، روشن کردن کانال Overdrive، دسترسی فوری به موارد مناسب را فراهم کرد [ترجمه ترگمان]با این حال، تعویض روی کانال پر بار، دسترسی فوری به مواد درست را داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. It's got that gutsy Ampeg overdrive, along with some serious floor-rumbling action.
[ترجمه گوگل]این اورشور آمپگ جسورانه، همراه با برخی اقدامات جدی از کف است [ترجمه ترگمان]یک حرکت شجاعانه شجاعانه همراه با چند حرکت جدی روی زمین ایجاد می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
تخصصی
[] میخِ مرده
انگلیسی به انگلیسی
• overwork; work or drive someone too hard; use excessively or too often gear that provides drive shaft speed greater than engine shaft speed (motor vehicles) ; state of high or intense activity
پیشنهاد کاربران
Overdrive is a function on gaming monitors that prevents ghosting or motion blur in fast - moving images. With overdrive, you'll increase the refresh rate and lower the response time, so the pixels on the screen change colors faster.
go into overdride go into overdrive to start being very active and working very hard: As the wedding approached, the whole family went into overdrive.
Overdrive is a term used to describe a gear ratio in a vehicle's transmission that allows the engine to operate at a lower RPM ( revolutions per minute ) while the vehicle is traveling at high speeds. ... [مشاهده متن کامل]
Essentially, overdrive is an extra gear that allows the vehicle to achieve better fuel efficiency by reducing the engine's workload and lowering its RPMs, which can help to save on gas and reduce wear and tear on the engine.
a state of extreme activity
افراط ( روانشناسی )
( روانشناسی ) تحریک پذیری بیش از حد
رانندگی حرفه ای با سرعت و دقت بالا. یا همون رانندگی حرفه ای با سرعت بدون کم کردن دنده. ( زبان انگلیسی رو باید تعریف کرد نه معنی برای همین هست که هیچوقت معنی دقیقی نداره و باید خود زبان اصل رو با کلمات خودش تعریف کنی )
دیستورشن:تولید افکت برای صدای موسیقی در سازهای دارنده آمپلی فایر