overdraw

/ˌoʊvəˈdrɔː//ˌəʊvəˈdrɔː/

معنی: چک بی محل، بیش از اعتبار حواله کردن، بیش از اعتبار برات کردن، بیش از اعتبار کشیدن، بیش از اعتبار حواله یا چک دادن
معانی دیگر: (از حساب بانک) اضافه برداشت کردن، فزون برداشت کردن، غلو کردن، زیاده روی کردن، افراط کردن، فزون کاری کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: overdraws, overdrawing, overdrawn, overdrew
(1) تعریف: to write a check on or attempt to withdraw funds from (an account) in excess of available funds or credit.

(2) تعریف: to pull or draw too far.

- The archer overdrew his bow.
[ترجمه گوگل] کماندار کمان خود را زیاد کرد
[ترجمه ترگمان] کماندار کمانش را پایین آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to exaggerate the qualities of in a drawing, description, or the like.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to write checks or attempt to make withdrawals in excess of the funds available in an account.

(2) تعریف: to have too strong an overdraft, as a stove or furnace.

جمله های نمونه

1. do not overdraw your account!
بیش از موجودی حساب (بانکی) خودت چک ننویس !

2. His current account was seriously overdrawn.
[ترجمه گوگل]حساب جاری او به طور جدی اضافه برداشت شده بود
[ترجمه ترگمان]حساب جاری او به طور جدی تراز آب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They were overdrawn by £150, so they couldn't write any cheques.
[ترجمه گوگل]آنها 150 پوند اضافه برداشت داشتند، بنابراین نمی توانستند هیچ چک بنویسند
[ترجمه ترگمان]آن را با چک کردن ۱۵۰ پوند چک می کردند، بنابراین دیگر نمی توانستند چک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It's the first time I had ever overdrawn my account.
[ترجمه گوگل]این اولین باری بود که حسابم را اضافه برداشت کردم
[ترجمه ترگمان]اولین باری بود که حسابم را نپرداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I try not to go overdrawn if possible.
[ترجمه گوگل]سعی می کنم در صورت امکان زیاده روی نکنم
[ترجمه ترگمان]اگر امکانش باشد، سعی می کنم که از آن دست بردارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I never like to go overdrawn if I can help it.
[ترجمه گوگل]من هرگز دوست ندارم اگر بتوانم به آن کمک کنم زیاده روی کنم
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت دوست ندارم که از آن دست بردارم، اگر بتوانم به آن کمک کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If the flue overdraws, all the heat goes right up the chimney.
[ترجمه گوگل]اگر دودکش بیش از حد خارج شود، تمام گرما مستقیماً به سمت دودکش می رود
[ترجمه ترگمان]اگر لوله بخاری باشد، همه گرما از روی بخاری بالا می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Your account is £200 overdrawn.
[ترجمه گوگل]حساب شما 200 پوند اضافه برداشت شده است
[ترجمه ترگمان]حساب شما ۲۰۰ دست تراز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Even if you go overdrawn you will find charges for Switch are cheaper than paying by cheque.
[ترجمه گوگل]حتی اگر بیش از حد برداشت کنید، متوجه خواهید شد که هزینه‌های Switch ارزان‌تر از پرداخت با چک است
[ترجمه ترگمان]حتی اگر به چک کردن آن دست بزنید، هزینه های تعویض خودرو نسبت به چک کردن با چک ارزان تر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I overdrew my account by £20.
[ترجمه گوگل]من حسابم را 20 پوند اضافه کردم
[ترجمه ترگمان]من حساب خود را با ۲۰ پوند افزایش دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Your account is overdrawn.
[ترجمه گوگل]حساب شما اضافه برداشت شده است
[ترجمه ترگمان]حساب تو هیچ اعتباری ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. My account is overdrawn by £300.
[ترجمه گوگل]حساب من 300 پوند اضافه برداشت شده است
[ترجمه ترگمان]حساب من ۳۰۰ پوند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I am overdrawn by 500.
[ترجمه گوگل]من 500 اضافه برداشت دارم
[ترجمه ترگمان]من تا ۵۰۰ سال دیگه دست و پنجه نرم می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The account was overdrawn.
[ترجمه گوگل]حساب اضافه برداشت شد
[ترجمه ترگمان]صورت حساب از دست رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چک بی محل (فعل)
overdraw

بیش از اعتبار حواله کردن (فعل)
overdraft, overdraw

بیش از اعتبار برات کردن (فعل)
overdraft, overdraw

بیش از اعتبار کشیدن (فعل)
overdraw

بیش از اعتبار حواله یا چک دادن (فعل)
overdraw

تخصصی

[حقوق] اضافه برداشت کردن از حساب

انگلیسی به انگلیسی

• withdraw an amount of money in excess of the balance (from a bank account, allowance, etc.); draw in an exaggerated manner

پیشنهاد کاربران

اضافه خرج کردن
۱. {حساب بانکی} اضافه برداشت کردن ۲. کسر موجودی داشتن ۳. مبالغه کردن
مثال:
Do not overdraw your account!
از حسابتان اضافه برداشت نکنید.
غذا یا چای که زمان زیادی از پخت یا دم کردن آنها گذشته باشد چای کهنه دم. خلاصه در مورد مواد غذای به این معناست که بخاطر گذشت زمان ان خوراک یا چای طعم خودش از دست داده. کهنه دم. بیات
exaggerate in describing or depicting ( someone or something )
اغراق کردن
بیش از اندازه ارزش قائل شدن
"some of the characters were overdrawn"
درمورد برخی از شخصیت ها اغراق شده بود.

بپرس