1. Analysts believe that worries about the economy are overdone.
[ترجمه گوگل]تحلیلگران بر این باورند که نگرانی ها در مورد اقتصاد بیش از حد است [ترجمه ترگمان]تحلیلگران بر این باورند که نگرانی ها در مورد اقتصاد مبالغه آمیز است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Overdone is worse than undone.
[ترجمه گوگل]زیاده روی بدتر از انجام نشده است [ترجمه ترگمان]overdone بدتر از undone [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The loanwords written in your article were overdone.
[ترجمه گوگل]وام های نوشته شده در مقاله شما زیاده روی شده است [ترجمه ترگمان]واژگانی که در مقاله شما نوشته شده، اغراق آمیز بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The comic scenes in the play were overdone.
[ترجمه گوگل]صحنه های طنز در نمایشنامه بیش از حد بود [ترجمه ترگمان]صحنه های خنده آور این نمایشنامه مبالغه آمیز بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The meat was overdone and the vegetables disappointing.
[ترجمه گوگل]گوشت بیش از حد و سبزیجات ناامید کننده بود [ترجمه ترگمان]گوشت سرخ شده و سبزیجات ناامید کننده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The roast lamb was dry and overdone.
[ترجمه گوگل]بره کباب خشک و پر شده بود [ترجمه ترگمان]و بره کباب هم خشک و پر حرارت بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The beef is overdone.
[ترجمه گوگل]گوشت گاو زیاده روی کرده است [ترجمه ترگمان]گوشت آب پز شده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The fish was overdone and very dry.
[ترجمه گوگل]ماهی زیاده روی کرده بود و خیلی خشک بود [ترجمه ترگمان]ماهی سرخ شده و بسیار خشک بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The meat was-how shall I put it?-a little overdone.
[ترجمه شهروز] گوشت - چطور بگویم - کمی بیش از حد پخته شده بود.
|
[ترجمه گوگل]گوشت بود-چطور بذارمش؟-کمی زیاده روی [ترجمه ترگمان]گوشت چگونه آن را بپوشم؟ یکم زیاده روی کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. His use of humour was good, and not overdone.
[ترجمه گوگل]استفاده او از طنز خوب بود و زیاده روی نکرد [ترجمه ترگمان]استفاده او از طنز خوب بود و نه overdone [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. As usual, the fish was overdone.
[ترجمه گوگل]طبق معمول ماهی زیاده روی کرده بود [ترجمه ترگمان]مثل همیشه، ماهی زیادی پخته شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I think Trudy has overdone it with all the lace and frills in her bedroom.
[ترجمه گوگل]فکر می کنم ترودی با تمام توری ها و تزئینات اتاق خوابش زیاده روی کرده است [ترجمه ترگمان]فکر می کنم ترودی این موضوع را با همه تور و frills که در اتاق خواب داشت، به آن اضافه کرده باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Brooke-Rose was generally thought to have overdone the serious aspect of her tale to the detriment of its comic potential.
[ترجمه گوگل]به طور کلی تصور می شد که بروک-رز در جنبه جدی داستان خود به زیان پتانسیل کمیک آن افراط کرده است [ترجمه ترگمان]دور تا معمولا در این فکر بود که این داستان را به طور جدی درباره پیامدهای بالقوه اش تعریف کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The big firms reckon that this pessimism is overdone.
[ترجمه گوگل]شرکت های بزرگ بر این باورند که این بدبینی بیش از حد است [ترجمه ترگمان]شرکت های بزرگ عقیده دارند که این بدبینی مبالغه آمیز است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• if food is overdone, it has been cooked for too long.
پیشنهاد کاربران
زیاده روی شده زیاده کاری شده بیش پخته و دو معنی دیگر
adjective 1. ( of food ) overcooked. ▶️"he sat there chewing his overdone steak" 2. done to excess; exaggerated. ▶️"an overdone show of camaraderie" ▶️ Rainer. Matteo is super overdone lately and Dennis is a name for a weird uncle.