overconfident

/ˌoʊvəˈkɒnfɪdənt//ˌəʊvəˈkɒnfɪdənt/

معنی: خود رای، خود سر
معانی دیگر: غره، دارای اعتماد به نفس بی جهت، باد سر، خود خرسند، خود خرسند don't become overconfident about the might of your muscles ... مشو غره به زور و بازوی خویش ...، زیاد مطمئن، زیاد گستا، مغرور

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: overconfidently (adv.), overconfidence (n.)
• : تعریف: having more confidence than is warranted by one's abilities.
مترادف: assuming, cocksure, confident, presumptuous
مشابه: arrogant, brash, cocky, conceited, egotistic, impudent, overweening, rash, self-assured

- He was overconfident about winning, so he was greatly disappointed when he lost.
[ترجمه گوگل] او در مورد پیروزی بیش از حد اعتماد به نفس داشت، بنابراین وقتی باخت بسیار ناامید شد
[ترجمه ترگمان] او در مورد پیروزی بیش از حد مطمئن بود، بنابراین وقتی از دست رفت خیلی ناراحت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- If I hadn't been overconfident, I would have studied more and done better on the exam.
[ترجمه گوگل] اگر بیش از حد اعتماد به نفس نداشتم، بیشتر مطالعه می کردم و در امتحان بهتر عمل می کردم
[ترجمه ترگمان] اگر بیش از حد مغرور نشده بودم، بیشتر مورد مطالعه قرار می گرفتم و در امتحان بهتر عمل می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. don't become overconfident about the might of your muscles . . .
مشو غره به زور و بازوی خویش . . .

2. The sense of let-down today is all the greater because in the past doctors have been over-confident about these treatments.
[ترجمه گوگل]احساس ناامیدی امروزه بیشتر شده است زیرا در گذشته پزشکان نسبت به این درمان ها بیش از حد اعتماد به نفس داشتند
[ترجمه ترگمان]حس آزادی امروز بسیار بیشتر است زیرا در گذشته پزشکان بیش از حد به این درمان ها اعتماد داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This is what comes of being over-confident.
[ترجمه گوگل]این چیزی است که از اعتماد به نفس بیش از حد حاصل می شود
[ترجمه ترگمان]این چیزی است که بااعتماد به نفس انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He's a good driver, if a little over-confident.
[ترجمه گوگل]او راننده خوبی است، اگر کمی بیش از حد اعتماد به نفس داشته باشد
[ترجمه ترگمان]او راننده خوبی است، اگر کمی اعتماد به نفس داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her over-confident attitude was a cover for her nervousness.
[ترجمه گوگل]نگرش بیش از حد اعتماد به نفس او پوششی برای عصبی بودن او بود
[ترجمه ترگمان]نگرش بااعتماد به نفس او پوششی برای عصبانیت او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The over-confident driver or motorcyclist may overtake without due caution, thus increasing the risk of causing a road traffic accident.
[ترجمه گوگل]راننده یا موتورسوار بیش از حد اعتماد به نفس ممکن است بدون احتیاط سبقت بگیرد و در نتیجه خطر ایجاد تصادف جاده ای را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]راننده یا موتورسوار بیش از حد مطمئن ممکن است بدون احتیاط از آن پیشی بگیرد و در نتیجه خطر ایجاد یک تصادف رانندگی جاده ای را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Having gone that long undetected by the enemies sitting almost next to me, I'd got my over-confident bravado back with interest.
[ترجمه گوگل]پس از مدت ها که توسط دشمنانی که تقریباً در کنار من نشسته بودند، شناسایی نشده بودم، شجاعت بیش از حد اعتماد به نفس خود را با علاقه به دست آوردم
[ترجمه ترگمان]پس از رفتن به این کشف طولانی که دشمنان نزدیک من نشسته بودند، بااعتماد به اعتماد به احساس اعتماد به نفس خود را از دست داده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. What makes a second-rate actress like Jean so self-satisfied, so over-confident?
[ترجمه گوگل]چه چیزی یک هنرپیشه درجه دو مانند ژان را اینقدر از خود راضی و بیش از حد اعتماد به نفس می کند؟
[ترجمه ترگمان]چه چیزی باعث می شود که یک بازیگر درجه دوم مانند جین این قدر ازخودراضی، اینقدر بااعتماد به نفس باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Is the apparently overconfident patient too afraid to ask a direct question?
[ترجمه گوگل]آیا بیمار ظاهراً بیش از حد اعتماد به نفس از پرسیدن یک سؤال مستقیم می ترسد؟
[ترجمه ترگمان]آیا بیش از حد به overconfident overconfident بیش از حد ترسیده بود که سوال مستقیمی را بپرسد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. People who are overconfident tend to neglect their deficiencies.
[ترجمه گوگل]افرادی که بیش از حد اعتماد به نفس دارند معمولاً از کمبودهای خود غافل می شوند
[ترجمه ترگمان]People که بیش از حد overconfident و deficiencies را نادیده می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Am I too overconfident or arrogant? haha!
[ترجمه گوگل]آیا من بیش از حد اعتماد به نفس دارم یا مغرور؟ هاها
[ترجمه ترگمان]آیا من بیش از حد مغرور یا گستاخ هستم؟ ها، ها!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Kel'Thuzad : Don't be too overconfident, death knight. The elves must not be taken lightly.
[ترجمه گوگل]کلتوزاد: زیاد اعتماد به نفس نداشته باش، شوالیه مرگ الف ها را نباید ساده گرفت
[ترجمه ترگمان]کلی Thuzad: زیادی بیش از حد مغرور نباش، شوالیه مرگ الف ها نباید سرسری گرفته باشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He highlights the way overconfident Wall Street traders may hurt investors and taxpayers at little personal risk.
[ترجمه گوگل]او روشی را برجسته می کند که معامله گران وال استریت با اعتماد بیش از حد ممکن است به سرمایه گذاران و مالیات دهندگان با ریسک شخصی کمی آسیب برساند
[ترجمه ترگمان]او بر این مساله تاکید دارد که تاجران وال استریت ممکن است به سرمایه گذاران و مالیات دهندگان در معرض خطر کمی شخصی آسیب برسانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She warned me against being overconfident.
[ترجمه گوگل]او به من هشدار داد که بیش از حد اعتماد به نفس داشته باشم
[ترجمه ترگمان]اون بهم هشدار داده بود که بیش از حد مطمئن بشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خود رای (صفت)
absolute, opinionated, overconfident, wayward, presumptuous, headstrong, obstinate, arrogant, assuming, presuming, willful, froward, peremptory, overweening, self-assertive, self-opinionated, self-assured, self-confident

خود سر (صفت)
resistant, opinionated, overconfident, wayward, presumptuous, headstrong, intractable, assuming, presuming, willful, intrepid, fearless, froward, untoward, overweening, self-assertive, self-opinionated, self-assured, self-confident

انگلیسی به انگلیسی

• too confident, too self-assured

پیشنهاد کاربران

خیلی مطمئن
بمعنی :
بیش اعتمادی
بیش اطمینان
دارای اعتماد به سقف
دارای اعتماد به نفس کاذب
در علم مدیریت و رهبری : اقتدار گرایی

بپرس