to be strongly affected by an emotion or a feeling به شدت تحت تأثیر یک احساس یا عاطفه قرار گرفتن مثال: After his dog died, Danny was overcome with grief منبع: https://www. englishclub. com/ref/esl/Phrasal_Verbs/O/overcome_with_2077. php
Overcome with sth چیره شدن بر چیزی برتری یافتن بر چیزی غلبه کردن بر چیزی