overcharge

/ˌoʊvəˈt͡ʃɑːdʒ//ˌəʊvəˈt͡ʃɑːdʒ/

معنی: قیمت اضافی، غلو کردن، در قیمت اجحاف کردن، زیاد حساب کردن، بیش از ظرفیت پر کردن
معانی دیگر: گران فروشی کردن، گران حساب کردن، مغبون کردن، گران گرفتن، قیمت گران، بهای اجحاف آمیز

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: overcharges, overcharging, overcharged
(1) تعریف: to require an excessively high price from.
مترادف: soak
متضاد: undercharge
مشابه: burn, fleece, gouge, rip off, rook, sting, swindle

- The storekeeper mistakenly overcharged the customer.
[ترجمه چالش] مغازه دار به اشتباه بیشتر از قیمت واقعیِ جنس از مشتری پول گرفت.
|
[ترجمه گوگل] مغازه دار به اشتباه مشتری را بیش از حد شارژ کرده است
[ترجمه ترگمان] The اشتباها از مشتری پول گرفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to fill excessively or overload.
مترادف: overburden, overload
مشابه: charge, freight, glut, load, overcrowd, overwhelm, permeate, saturate, surfeit, swamp

- The play was overcharged with passion and violence.
[ترجمه گوگل] نمایش مملو از شور و خشونت بود
[ترجمه ترگمان] این نمایشنامه سرشار از شور و هیجان و خشونت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to request or require an excessively high price.
مشابه: cheat, swindle
اسم ( noun )
• : تعریف: a price or charge that is unfairly or incorrectly high.
مترادف: gyp, ripoff
مشابه: con, fraud, gouge, swindle

جمله های نمونه

1. They tried to overcharge me, but I didn't agree.
[ترجمه Romina] آنها سعی کردند از من بیشتر هزینه بگیرند، اما من قبول نکردم.
|
[ترجمه گوگل]آنها سعی کردند از من پول زیادی بگیرند، اما من موافقت نکردم
[ترجمه ترگمان]سعی کردند از من تجاوز کنند، اما من موافق نبودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Make sure they don't overcharge you for the drinks.
[ترجمه گوگل]مطمئن شوید که آنها برای نوشیدنی ها هزینه زیادی از شما دریافت نمی کنند
[ترجمه ترگمان]مطمئن شو که برای نوشیدنی دیگه زیادی مصرف نکنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The family electricity should not overcharge in operation.
[ترجمه گوگل]برق خانواده در حین کار نباید بیش از حد شارژ شود
[ترجمه ترگمان]برق خانواده نباید در حال انجام عملیات باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Large generators can overcharge batteries, ultimately destroying them as the electrolyte boils away and the plates heat up and buckle.
[ترجمه گوگل]ژنراتورهای بزرگ می توانند باتری ها را بیش از حد شارژ کنند و در نهایت با جوشیدن الکترولیت و گرم شدن صفحات و کمانش آن ها را از بین ببرند
[ترجمه ترگمان]ژنراتورهای بزرگ می توانند باتری ها را تخلیه کنند و در نهایت آن ها را به صورت یک الکترولیت از بین ببرند و بشقاب ها بالا و پایین برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Brown Inc. and other investment banking firms intentionally overcharge municipalities millions of dollars in fees while underwriting bond offerings?
[ترجمه گوگل]شرکت براون و سایر شرکت‌های بانکداری سرمایه‌گذاری عمداً میلیون‌ها دلار کارمزد از شهرداری‌ها اضافه می‌کنند، در حالی که پذیره نویسی پیشنهادات اوراق قرضه هستند؟
[ترجمه ترگمان]شرکت براون و دیگر شرکت های بانکداری سرمایه گذاری به طور عمدی میلیون ها دلار در هزینه را در حالی که قرارداد ضمانت را امضا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Too many prosecutors overcharge an accused-with murder, say, when he is guilty only of manslaughter.
[ترجمه گوگل]بسیاری از دادستان‌ها متهم را به قتل بیش از حد متهم می‌کنند، مثلاً زمانی که او فقط در قتل عمد مقصر باشد
[ترجمه ترگمان]بسیاری از prosecutors متهم به قتل هستند، می گویند، زمانی که او به جرم قتل غیرعمد گناهکار شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Besides the unlimited license to overcharge, the prosecutor has a crowbar called time to hold over your head.
[ترجمه گوگل]علاوه بر مجوز نامحدود برای شارژ بیش از حد، دادستان کلنگی به نام زمان برای نگه داشتن روی سر شما دارد
[ترجمه ترگمان]دادستان گفت: علاوه بر این مجوز نامحدود برای مصرف بیش از بیش از حد لازم است که سر خود را روی سر شما نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Garage mechanics are twice as likely to overcharge women car owners as men.
[ترجمه گوگل]مکانیک های گاراژ دو برابر بیشتر از مردان به زنان صاحب خودرو پرداخت می کنند
[ترجمه ترگمان]مکانیک کوانتومی دو برابر احتمال دارد که صاحبان خودروها را به عنوان مرد مورد استفاده قرار دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The cab driver tried to overcharge us for the ride from the airport.
[ترجمه گوگل]راننده تاکسی سعی کرد برای سفر از فرودگاه از ما هزینه بیشتری بگیرد
[ترجمه ترگمان]راننده تاکسی سعی کرد که ما رو از فرودگاه برسونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But no doubt small shops often do overcharge.
[ترجمه گوگل]اما بدون شک مغازه های کوچک اغلب هزینه اضافی می کنند
[ترجمه ترگمان]اما شکی نیست که مغازه های کوچک اغلب این کار را می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Don't let those grasping taxi drivers overcharge you.
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید آن رانندگان تاکسی متبحر از شما هزینه اضافی بگیرند
[ترجمه ترگمان]نذار اون راننده های تاکسی زیادی از تو کم کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Not only did the restaurant overcharge me, but they hadn't served me well.
[ترجمه گوگل]رستوران نه تنها از من پول زیادی گرفت، بلکه به من خدمات خوبی ندادند
[ترجمه ترگمان]نه تنها رستوران از دست من می گذشت، اما به من خوب خدمت نکرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The overcharge behavior of Li-ion batteries was studied from the rate of charge, the type of the anode materials and anode to cathode capacity ratio.
[ترجمه گوگل]رفتار شارژ بیش از حد باتری‌های لیتیوم یون از میزان شارژ، نوع مواد آند و نسبت ظرفیت آند به کاتد مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]رفتار overcharge باتری های لیتیوم - یونی از نرخ شارژ، نوع آند و آند به نسبت ظرفیت کاتد مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The taxi - driver tried to overcharge her.
[ترجمه P.A] راننده تاکسی سعی کرد از او بیشتر هزینه بگیرد
|
[ترجمه گوگل]راننده تاکسی سعی کرد او را شارژ کند
[ترجمه ترگمان]راننده تاکسی سعی کرد او را آرام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The single battery possibly endures overcharge and overdischarge though the battery pack operates at normal voltage range.
[ترجمه گوگل]با وجود اینکه بسته باتری در محدوده ولتاژ معمولی کار می کند، احتمالاً باتری تک شارژ بیش از حد و تخلیه بیش از حد را تحمل می کند
[ترجمه ترگمان]این باتری به احتمال زیاد overcharge و overdischarge را تحمل می کند، اگرچه گروه باتری در محدوده ولتاژ نورمال عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قیمت اضافی (اسم)
overcharge

غلو کردن (فعل)
overstate, overcharge, overestimate

در قیمت اجحاف کردن (فعل)
overcharge

زیاد حساب کردن (فعل)
overcharge

بیش از ظرفیت پر کردن (فعل)
overcharge

تخصصی

[معدن] اضافهخرج (آتشباری)

انگلیسی به انگلیسی

• excessive price; act of charging and excessive price
overprice; fill a battery or circuit with an excessive amount of electrical charge; overload, overfill; exaggerate
if someone overcharges you, they charge you too much money for their goods or services.

پیشنهاد کاربران

کلاه گذاشتن سر کسی
he overcharged me
دولا پهنا، ( ) حساب کردن
لهجه و گویش تهرانی
گران حساب کردن
گران فروشی کردن

بپرس