overblow


وزیدن، وزاندن، با چیز وزیده شده (مثلا شن) پوشاندن، علوم مهندسى : زیاد دمیدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: overblows, overblowing, overblew, overblown
(1) تعریف: to give exaggerated importance to; overinflate.

(2) تعریف: to play (a wind instrument) by blowing so as to sound higher overtones instead of the fundamental tone.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to play a wind instrument so that higher overtones are sounded instead of the fundamental tone.

جمله های نمونه

1. Warnings of disaster may be overblown.
[ترجمه گوگل]هشدارهای فاجعه ممکن است بیش از حد باشد
[ترجمه ترگمان]اخطارهای فاجعه ممکن است اغراق آمیز باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Sir Neville's conducting is precise and delicate, never overblown.
[ترجمه گوگل]رهبری سر نویل دقیق و ظریف است و هرگز زیاده روی نمی کند
[ترجمه ترگمان]رفتار سر نویل دقیق و حساس است، هیچ وقت خیلی با شکوه و زیبا نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The yard was overblown by snow from the roof.
[ترجمه گوگل]حیاط را برف از پشت بام پر کرده بود
[ترجمه ترگمان]حیاط با برف از پشت بوم پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He's not really a scientist; he's just an overblown technician.
[ترجمه گوگل]او واقعاً یک دانشمند نیست او فقط یک تکنسین بیش از حد است
[ترجمه ترگمان]او واقعا یک دانشمند نیست؛ او فقط یک تکنیسین overblown بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And, as far as ridiculously pompous, overblown musical statements go, no-one holds a candle to Simple Minds.
[ترجمه گوگل]و تا آنجایی که جملات موسیقایی به طرز مضحک و پرهیاهویی پیش می‌آیند، هیچ‌کس شمعی را برای Simple Minds نگه نمی‌دارد
[ترجمه ترگمان]و تا آنجا که به طرز مسخره ای pompous و اغراق آمیز است، هیچ کسی شمع را به ذهن های ساده نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. What was so bloody active about being an overblown messenger boy?
[ترجمه گوگل]چه چیزی در مورد پسر پیام رسان بیش از حد فعال بود؟
[ترجمه ترگمان]ان چه قدر در مورد یک پسر قاصد پر زرق و برق و پر زرق و برق بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The whole incident, overblown though it was, points out the need for greater coordination within government.
[ترجمه گوگل]کل حادثه، هر چند که بیش از حد بود، به نیاز به هماهنگی بیشتر در داخل دولت اشاره می کند
[ترجمه ترگمان]هر چند که این حادثه بیش از حد نیاز به هماهنگی بیشتر در دولت را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The bedhead was florid and overblown, its shiny walnut carvings reaching almost to the ceiling.
[ترجمه گوگل]سر تخت گلدار و بیش از حد دمیده بود و حکاکی های براق گردوی آن تقریباً تا سقف می رسید
[ترجمه ترگمان]The پر گل و پر زرق و برق بود و حکاکی های درخشان آن تقریبا به سقف می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Also popular for travelling are quilted, overblown pseudo-ski jackets in pink or blue that look like duvets rampant.
[ترجمه گوگل]همچنین برای مسافرت، کاپشن‌های اسکی شبه لحاف‌دار و ابری به رنگ صورتی یا آبی که شبیه لحاف‌های رایج هستند، محبوب هستند
[ترجمه ترگمان]همچنین پوشش خز دوزی شده با لباس های صورتی یا آبی که به نظر می رسد رواج زیادی داشته باشد، بسیار محبوب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Editors also object to overblown or false claims.
[ترجمه گوگل]ویراستاران همچنین به ادعاهای نادرست یا بیش از حد اعتراض دارند
[ترجمه ترگمان]ویراستاران نیز به اغراق و یا ادعاهای کاذب اعتراض می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Teague believes the incident has been overblown in the press.
[ترجمه گوگل]تیگ معتقد است که این حادثه در مطبوعات بیش از حد منتشر شده است
[ترجمه ترگمان]Teague معتقد است که این حادثه در مطبوعات بیش از حد اغراق شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He could deflate the most overblown of egos.
[ترجمه گوگل]او می‌توانست بیش از حد نفس‌ها را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]بیش از حد ممکن است از most of خالی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Most people find that the overblow on hole 6 is the easiest one to get first.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم متوجه می‌شوند که در ابتدا ضربه اضافی روی سوراخ 6 ساده‌ترین مورد است
[ترجمه ترگمان]اکثر مردم متوجه می شوند که the در سوراخ ۶ راحت ترین راه برای رسیدن به مرحله اول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He said a warning label could overblow the link between the dyes and attention deficit disorder.
[ترجمه گوگل]او گفت که یک برچسب هشدار می تواند ارتباط بین رنگ ها و اختلال کمبود توجه را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]او گفت که یک برچسب هشدار می تواند ارتباط بین رنگ ها و اختلال کسری توجه را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

بپرس