overachieve


(به ویژه آموزش) از حد انتظار بهتر بودن یا نمره ی بهتر گرفتن، پیش آموزی کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: overachieves, overachieving, overachieved
مشتقات: overachievement (n.), overachiever (n.)
(1) تعریف: to perform at a level higher than one's expected or usual level.

(2) تعریف: to drive oneself unrelentingly in trying to reach difficult goals.

جمله های نمونه

1. What do you want to do after being a millionaire, overachieving your father?
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه میلیونر شدید و به پدرتان دست یافتید، می خواهید چه کار کنید؟
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه میلیونر بشی میخوای چیکار کنی، پدرت رو بیشتر دوست داری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Rather than putting undue pressure on yourself to overachieve, focus on getting a firm handle on your primary responsibilities, building rapport with colleagues, identifying potential mentors.
[ترجمه گوگل]به جای فشار بی مورد بر روی خود برای رسیدن به موفقیت، روی دستیابی محکم به مسئولیت های اصلی خود، ایجاد رابطه با همکاران و شناسایی مربیان بالقوه تمرکز کنید
[ترجمه ترگمان]به جای اینکه فشار بیش از حد بر روی خودتان فشار دهید، بر روی گرفتن یک دسته محکم بر روی مسئولیت های اولیه خود تمرکز کنید، با همکاران خود ارتباط برقرار کنید و مربیان بالقوه را شناسایی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Have you always tried to overachieve but then felt lacking?
[ترجمه گوگل]آیا همیشه تلاش کرده اید که به موفقیت دست پیدا کنید اما بعد احساس کمبود کرده اید؟
[ترجمه ترگمان]تو همیشه سعی کردی \"overachieve\" رو عوض کنی اما بعدش احساس کم کردی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Rather than putting undue pressure on yourself to overachieve, focus on getting a firm handle on your primary responsibilities, building rapport with colleagues, and identifying potential mentors.
[ترجمه گوگل]به جای اعمال فشار بی مورد بر روی خود برای رسیدن به موفقیت، روی دستیابی محکم به مسئولیت های اصلی خود، ایجاد رابطه با همکاران و شناسایی مربیان بالقوه تمرکز کنید
[ترجمه ترگمان]به جای اینکه فشار بیش از حد بر روی خودتان فشار دهید، بر روی گرفتن یک دسته محکم بر روی مسئولیت های اولیه خود تمرکز کنید، با همکاران خود ارتباط برقرار کنید و مربیان بالقوه را شناسایی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Since you may feel that you do not learn as easily as others, you often overachieve in mental areas and become an excellent communicator.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که ممکن است احساس کنید به راحتی دیگران یاد نمی گیرید، اغلب در زمینه های ذهنی بیش از حد موفق می شوید و به یک ارتباط دهنده عالی تبدیل می شوید
[ترجمه ترگمان]از آنجا که ممکن است احساس کنید به راحتی دیگران را یاد می گیرید، اغلب در مناطق ذهنی پرسه می زنید و یک رابط خوب می شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Your product will have those winning characteristics that your customers want, and you'll be more likely to overachieve than to miss the mark.
[ترجمه گوگل]محصول شما دارای ویژگی‌های برنده‌ای است که مشتریان شما می‌خواهند، و احتمال موفقیت شما بیشتر از از دست دادن امتیاز است
[ترجمه ترگمان]محصول شما دارای ویژگی های برنده خواهد بود که مشتریان شما می خواهند و شما بیشتر از آن که علامت را از دست بدهید بیشتر خواهید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. "Ask questions when you are not sure, deliver on time, and try to overachieve, " says Haefner.
[ترجمه گوگل]هافنر می گوید: «زمانی که مطمئن نیستید سؤال کنید، به موقع پاسخ دهید و سعی کنید بیش از حد به موفقیت برسید
[ترجمه ترگمان]Haefner می گوید: \" زمانی که مطمئن نیستید، از سوالات بپرسید، زمان را تحویل دهید و سعی کنید overachieve را امتحان کنید \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In China, where one-child families are the government-enforced norm, pushing a child to overachieve is a social imperative.
[ترجمه گوگل]در چین، جایی که خانواده های تک فرزندی هنجارهای دولتی هستند، وادار کردن کودک به موفقیت بیش از حد یک الزام اجتماعی است
[ترجمه ترگمان]در چین، جایی که خانواده های یک فرزند از هنجار اجرا شده دولت هستند، هل دادن کودک به overachieve یک ضرورت اجتماعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• accomplish more than expected

پیشنهاد کاربران

to do more than is expected or be more successful than others:
Some of our programs will overachieve; some may fall short.

بپرس