over time

پیشنهاد کاربران

مثال:
In other words, Hezbollah's capabilities have been gradually, continually increasing over time.
به عبارت دیگر توانمندی های حزب الله به تدریج و پیوسته �با گذشت زمان� افزایش پیدا کرده است.
رفته رفته، در طول زمان
هرچه بیشتر میگذرد ،
هرچه میگذرد
در گذر زمان - با گذشت زمان - طی زمان بخصوصی و بتدریج
Does being in a noisy place bother you?
Yes, being in a noisy place can sometimes bother me, especially if it’s difficult to concentrate or relax. However, I’ve learned to adapt and tune out some of the noise over time
I know people or even close friends change and grow apart over time.
As time passes با گذشت زمان
Do u think ppl will stop using plastic over time?
با صرف زمان بیشتر/
and slowly, over time, people circle back again and again to difficult topics
و بآرامی با صرف زمان بیشتر، مردم دوباره و دوباره حول سرفصل های دشوار می گردند.
در امتداد زمان
وقتی سرهم است به معنی اضافه کار هست
وگرنه وقتی از هم جدا است به معنی در طول زمان است
اضافه کار
به تدریج
به مرور، به مرور زمان
در طول زمان - با گذر زمان
در گذر زمان
در درازمدت
با گذشت زمان، به تدریج
به وقتش
در طول زمان.
مثال: Opinions can change over time
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس