over the top
1- بیش از سهمیه یا بودجه یا برآورد (و غیره 2- (ارتش - مثلا در حمله) از فراز خندق، از روی حصار
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
زیاده روی کردن
معمولا به شکل گذشته ساده در مکالمات استفاده میشه
I went a bit over the top
یکم زیاده روی کردم.
معمولا به شکل گذشته ساده در مکالمات استفاده میشه
یکم زیاده روی کردم.
چیزی که بیش از حد، اغراق آمیز یا فراتر از حد معمول یا معقول است.
... [مشاهده متن کامل]
مثال؛
نامناسب بیش از حد معمول
Ex
This cloth is a bit over the top for a meeting isn't it?
بسته به متن میتواند �جَوگیر� ترجمه شود
بهتر یا زیادتر از حد معمول
خیلی عالی
How was your trip?
It was over the top
باکلاس بودن
خفن بودن
خفن بودن
مبالغه آمیز
زیاده رویی
اما نه در اون حد
زیاده روی معمولا با فعل go بکار می رود I went a bit over the top یکم زیاده روی کردم
مبالغه آمیز
. . . نه اونطور که میگه
هر کس یا هر چیز که از حدمعمول و منتاسب ومقعول خود فراتر رفته ( حسن نیست بلکه بار منفی دارد )
افراطی و از حد گذشته ( درباره ی نظرات، رفتار و غیره که به قدری شدید یا غیرمعقول هستند که به نظر احمقانه یا توهین آمیز می آیند ) - عامیانه/بریتیش
It made me cringe at its over - the - top violence.
بیش از حد. افراطی
زیاده روی، اغراق آمیز
بیش از حد یا اغراق آمیز،
در تاریخ به معنای بالای سنگر و میدان مبارزه بودن
در تاریخ به معنای بالای سنگر و میدان مبارزه بودن
فوق العاده بالا، بیش از اندازه، سطح بالا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)