چیزی که بیش از حد پیش رفته یا بیش از حد شده است.
... [مشاهده متن کامل]
دلالت بر این دارد که شخص یا موقعیتی به نقطه ای رسیده است که کنترل یا عقل از دست رفته است.
نقطه جوش
مثال؛
روی لبه
به مرز جنون کشانده
وقتی کسی یا چیزی یا شرایطی باعث بشه شما تحملت تموم بشه، به تنگنا برسی و کنترلت را از دست بدی، از این عبارات استفاده میشه. معادل فارسی در ترجمه: اون روی سگ را بالا آوردن، دیوونه کردن، طاقت را طاق کردن، صبر را به سر آوردن، صبررا لبریز کردن.
... [مشاهده متن کامل]
مثال: Ali pushed that disabled girl over the edge when he made fun of her
وقتی علی آن دختر معلول را مسخره کرد، صبر آن دختر را به سر آورد ( این به سر آمدن صبر و از دست دادن کنترل به شکل های مختلف گفتاری و کرداری تظاهر پیدا میکنه از جمله عصبانیت، پرخاشگری، اهانت، پرت کردن کفش، تمسخر متقابل و غیره ) .
درضمن، در برخی متون به جای edge ممکنه از brink استفاده بشه که تفاوتی در معنا ایجاد نمیکنه.