Persian: "این مفهوم فیزیک کاملاً از درک من خارج است. "
Persian: "او با آن وام تجاری بیش از حد توانش درگیر شد. "
... [مشاهده متن کامل]
Persian: "پهپاد دقیقاً بالای سرمان در حال پرواز بود. "
Persian: "توضیحات فنی او برای همه غیرقابل درک بود. "
Persian: "من با این پروژه جدید کاملاً غرق در مشکلات شده ام. "
Persian: "آنها اصلاً متوجه شوخی نشدند. "
Persian: "ابرهای تیره بالای سرمان جمع شدند. "
Persian: "او تا گردن در بدهی های قمار فرو رفته است. "
Persian: "این مسئولیت اکنون از عهده من خارج است. "
Persian: "هلیکوپتر دقیقه ها بالای سرمان دور زد. "
مثل خر تو گل گیر کردن
1 - سخت بودن درک چیزی ( بخصوص در درس های سخت )
به مثال زیر توجه کنید :
My chemistry class is totally over my head
2 - قبول کردن مسئولیتی که پیشتر از توان ما باشه ( لقمه بزرگ تر از دهن خودت برداشتن )
... [مشاهده متن کامل]
به مثال زیر توجه کنید :
My aunt is in over her head with this dinner party
Soheil is in over his head with this
به مثال زیر توجه کنید :
2 - قبول کردن مسئولیتی که پیشتر از توان ما باشه ( لقمه بزرگ تر از دهن خودت برداشتن )
... [مشاهده متن کامل]
به مثال زیر توجه کنید :
فراتر از فهم کسی
پارا بیشتر از گلیم خود دراز کردن، ورود به کاری با وجود نداشتن مهارت در آن
سخت بودن فهمیدن چیزی برای کسی