oven

/ˈəvn̩//ˈʌvn̩/

معنی: بخاری، کوره، فر، اجاق، تنور
معانی دیگر: (دستگاه خوراک پزی) فر، بریجن، پزاوه، گرمخانه، خشک کن گاه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: ovenlike (adj.)
• : تعریف: a compartment, as in a stove, that can be heated for baking or roasting food or the like.

جمله های نمونه

1. bread crisping in the oven
نانی که در فر برشته می شود

2. bread hot from the oven
نانی که تازه از تنور درآمده

3. she bunged the cake in the oven and left
با سر به هوایی کیک را در فر انداخت و رفت.

4. she popped the cake into the oven
با سرعت کیک را در فر گذاشت.

5. to toast cold, stale bread in the oven
نان سرد و مانده را در فر برشته کردن

6. she has got a bun in the oven
(انگلیس - خودمانی - توهین آمیز) او آبستن است

7. this wood has been desicated in a hot oven
این چوب در کوره ی گرمی خشکانده شده است.

8. Bake them in a warm oven until risen and golden brown.
[ترجمه گوگل]آنها را در فر گرم بپزید تا ور بیایند و طلایی شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها را در یک کوره گرم قرار دهید تا این که قهوه ای بلند و طلایی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cook in a very hot oven.
[ترجمه Nazanin] در یک اجاق خیلی داغ بپزید
|
[ترجمه mahdi] در یک فر خیلی داغ بپزید ( درست کنید )
|
[ترجمه گوگل]در فر بسیار داغ بپزید
[ترجمه ترگمان]آشپز در یک کوره بسیار داغ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Put the meat into the oven to roast.
[ترجمه گوگل]گوشت را داخل فر قرار دهید تا برشته شود
[ترجمه ترگمان]گوشت را در اجاق بگذار تا برشته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Bake the bread in a hot oven for 45 minutes.
[ترجمه 🤗MaryaM🤗] نان را در فر داغ، به مدت ۴۵ دقیقه بپزید.
|
[ترجمه Uu] خر میگوید شما خیلی خرید 😄🤷‍♂️
|
[ترجمه گوگل]نان را به مدت 45 دقیقه در فر داغ بپزید
[ترجمه ترگمان] توی یه اجاق گرم برای ۴۵ دقیقه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The oven looked as if it had never been used.
[ترجمه گوگل]فر به نظر می رسید که گویی هرگز استفاده نشده است
[ترجمه ترگمان]اجاق طوری به نظر می رسید که انگار اصلا مورد استفاده قرار نگرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Preheat the oven to a temperature of 200 degrees Celsius.
[ترجمه گوگل]فر را با دمای 200 درجه سانتیگراد گرم کنید
[ترجمه ترگمان]اجاق را به دمای ۲۰۰ درجه سانتیگراد تبدیل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Put both cake tins in the oven for half an hour.
[ترجمه گوگل]هر دو قالب کیک را به مدت نیم ساعت در فر قرار دهید
[ترجمه ترگمان]هر دو قوطی کیک را نیم ساعت در اجاق بگذار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I'll just make sure I've turned the oven off.
[ترجمه گوگل]من فقط مطمئن می شوم فر را خاموش کرده ام
[ترجمه ترگمان]فقط مطمئن می شوم که اجاق را خاموش کرده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Preheat the oven to 200 degrees C.
[ترجمه گوگل]فر را با دمای 200 درجه سانتی گراد گرم کنید
[ترجمه ترگمان]گاز را به دمای ۲۰۰ درجه سانتیگراد تبدیل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Heat the oven to a temperature of 200?C .
[ترجمه گوگل]فر را با دمای 200 درجه سانتیگراد گرم کنید
[ترجمه ترگمان]فر را تا دمای ۲۰۰ گرم نگه دارید؟ ج
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. She put a leg of mutton into the oven to roast it for supper.
[ترجمه گوگل]یک پای گوشت گوسفند را در فر گذاشت تا برای شام برشته شود
[ترجمه ترگمان]ران گوسفند را در تنور گذاشت تا آن را برای شام کباب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Bake in a moderately hot oven.
[ترجمه گوگل]در فر نسبتا داغ بپزید
[ترجمه ترگمان] یه اجاق داغ و نسبتا گرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بخاری (اسم)
chimney, heater, stove, fireplace, oven, cooker

کوره (اسم)
furnace, chimney, stove, oven, kiln, manhole

فر (اسم)
escape, nimbus, gloria, oven, curls, splendor, frizzle, gloriole

اجاق (اسم)
hearth, stove, fireplace, oven, kiln

تنور (اسم)
furnace, oven

تخصصی

[شیمی] گرمخانه، اون
[عمران و معماری] کوره - گرمخانه
[صنایع غذایی] تنور، اجاق، کوره
[زمین شناسی] کوره، اجاق (الف) حفره یا روزنه گرد و گونی مانندی در یک سنگ خصوصاً یک سنگ گرانیتی که لبه یا قسمت فوقانی آن خمیده و قوسی بوده و از اینرو، تنور یا اجاق مانند به نظر می رسد. چنین حفره اجاق مانندی محصول هوازدگی شیمیایی است. مقایسه شود با: weather pit (ب) spouting horn
[نساجی] گرمخانه - گرم کن - آون
[پلیمر] گرمخانه، آون

انگلیسی به انگلیسی

• heated compartment for cooking; furnace
an oven is a cooker or part of a cooker that is like a box with a door. you cook food inside an oven.

پیشنهاد کاربران

اجاق، فر
مثال: She baked a delicious cake in the oven.
او یک کیک خوشمزه را در فر پخت.
oven ( n ) ( ʌvn ) =the part of a stove shaped like a box with a door on the front, in which food is cooked or heated, e. g. Take the cake out of the oven. an electric oven.
oven
فرتنور، بخاری، اجاق، گاز
[فرآوری مواد معدنی] خشک کن حرارتی
oven ( عمومی )
واژه مصوب: تاوَن
تعریف: نوعی کوره یا اجاق بسته برای پخت وپز |||* معادل تاون از ترکیب تاو ( تاب ) و ـ َن ( پسوند اسم ابزارساز ) ساخته شده است.
Something in the shape of a box used for cooking in the kitchen
فر
جمله نمونه
Put the meat into the oven to roast
گوشت را در اجاق بگذار تا برشته شود
oven
Bake to cook food with an oven
Means = accident
something in the shape of a box used for cooking in the kitchen در کانون زبان ایران سطح reach 1 ساپلیمنتری بوک unit 5
cooker, stove : اجاق
oven : فر
cooktop, stovetop, hob : صفحه ی اجاق ( که بهتر است همان اجاق ترجمه کنیم )
هر اجاقی دارای دو قسمت است ؛قسمت بالایی که به آن صفحه ی اجاق میگویند ( hob )
و قسمت پایینی که به صورت یک محفظه است و فر نام دارد ( oven ) که البته در اجاق های رده پایین تر این محفظه فقط نقش ذخیره مواد و سایر اشیا را دارد و کاربرد فر را ندارد .
...
[مشاهده متن کامل]

اجاق هایی که محفظه پایین را ندارند ، اجاق صفحه ای میگویند و اجاق هایی که قسمت بالایی یعنی مشعل ها یا همان شعله ها را ندارندفقط فر میگویند.
گفتنی است که در بعضی از جملات ، این کلمات معنی تنور یا کوره را می دهند .

فر
فر یا گاز
A place you can put some thing
to cook.
تنور، بخاری، اجاق، گاز
Something in the shape of a box used for cooking in the kitchen در کتاب کانون زبان ایران
به معنی فر
ﻓﺮ ﮔﺎﺯﻱ.
Something in the shape of a box used for cooking in the kitchen
stove.
گاز.
تنور.
تنور_کوره_ماکرویو
a box used for cooking in bakery or kitchen
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس