outstretched

/aʊtˈstret͡ʃt//ˌaʊtˈstret͡ʃt/

بیرون گسترده، مبسوط

جمله های نمونه

1. He ran up to her, his arms outstretched.
[ترجمه گوگل]به سمت او دوید، دستانش را دراز کرده بود
[ترجمه ترگمان]به سوی او دوید، دست هایش را دراز کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He sat down with his lame leg outstretched.
[ترجمه گوگل]با پای لنگش دراز نشست
[ترجمه ترگمان]پای چلاق خود را دراز کرد و نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. My rude behaviour outstretched his patience.
[ترجمه گوگل]رفتار گستاخانه من صبر او را فراتر برد
[ترجمه ترگمان]رفتار خشن من صبر و شکیبایی او را از هم باز کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The boy took his mother's outstretched hand.
[ترجمه Mahdieh] پسر دست مادرش را ( که دستش را دراز کرده بود ) گرفت
|
[ترجمه گوگل]پسر دست دراز مادرش را گرفت
[ترجمه ترگمان]پسر دست دراز مادرش را گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. David delivered Holly gratefully into the woman's outstretched arms.
[ترجمه گوگل]دیوید هالی را با سپاسگزاری در آغوش دراز شده زن تحویل داد
[ترجمه ترگمان]دیوید هالی را با تشکر از بازوان گشاده زن بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She put some pesos into the little girl's outstretched hand.
[ترجمه گوگل]او مقداری پزو به دست دراز شده دخترک گذاشت
[ترجمه ترگمان]سپس چند پز را به دست دختر کوچک دخترک داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She took her father's outstretched hand.
[ترجمه گوگل]دست دراز شده پدرش را گرفت
[ترجمه ترگمان]دست دراز پدرش را گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The girl's arms were outstretched as she tried to catch the ball.
[ترجمه گوگل]وقتی دختر می خواست توپ را بگیرد، دستانش دراز شده بود
[ترجمه ترگمان]در حالی که سعی می کرد توپ را بگیرد، بازوان دختر باز شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He lay outstretched on the grass.
[ترجمه گوگل]دراز کشیده روی چمن ها دراز کشید
[ترجمه ترگمان]روی علف ها دراز کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The old lady rushed to greet him, arms outstretched .
[ترجمه گوگل]پیرزن با دستان دراز به استقبال او شتافت
[ترجمه ترگمان]پیرزن به سوی او دوید، دست هایش را دراز کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She came to Anna her arms outstretched.
[ترجمه گوگل]دستانش را دراز کرده به سمت آنا آمد
[ترجمه ترگمان]به سوی آنا آمد و دستش را دراز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He ran towards her with arms outstretched / with outstretched arms.
[ترجمه گوگل]با دستان دراز / با بازوهای دراز به سمت او دوید
[ترجمه ترگمان]با بازوانی گشاده و گشوده به سوی او دوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She walked towards him with her hand outstretched to take his.
[ترجمه گوگل]در حالی که دستش را دراز کرده بود به سمت او رفت تا دستش را بگیرد
[ترجمه ترگمان]به سوی او رفت و دستش را دراز کرد تا او را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Percy was lying prostrate, his arms outstretched and his eyes closed.
[ترجمه گوگل]پرسی به حالت سجده دراز کشیده بود، دستانش را دراز کرده بود و چشمانش را بسته بود
[ترجمه ترگمان]پرسی روی زمین افتاده بود دست هایش را دراز کرده بود و چشمانش بسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She ran to meet them with outstretched arms.
[ترجمه گوگل]او با دستان دراز به استقبال آنها دوید
[ترجمه ترگمان]با دست های گشوده به استقبال آن ها دوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• extended (about an arm or a hand); spread out; lying; tense; flat
if your arms or hands are outstretched, they are stretched out as far as possible.

پیشنهاد کاربران

گشوده. باز. کشیده
مثال:
In outstretched columns.
در ستون هایی باز و کشیده
�فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ�
کشیده شده، باز شده
دراز شده ، دراز کردن، گشوده یا باز ، فراتررفته
She took her father’s outstretched hand
او دست درازشده پدرش را گرفت.
He ran towards her with with outstretched arms.
او با آغوش گشوده ( باز ) به سمت او دوید.
کش و قوس دادن
خستگی در کردن

قوس دادن بدن
کش و قوس دادن به بدن
خستگی در کردن

بپرس