outstare


(با نگاه) از رو بردن، (در خیره شدن) پیشی گرفتن، از جلو کسی در آمدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: outstares, outstaring, outstared
• : تعریف: to stare longer or in a colder or harder way than; stare down; outface.

پیشنهاد کاربران

بپرس