outspread

/ˈaʊtspred//ˈaʊtspred/

معنی: بسط، توسعه، پراکنده، گسترش یافتن
معانی دیگر: گستردن، شید کردن، گستردگی، پهن شدگی

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: outspreads, outspreading, outspread
• : تعریف: to spread or stretch out; extend.
مشابه: expand, open
صفت ( adjective )
• : تعریف: spread or stretched out; extended.
متضاد: folded
مشابه: open

- outspread wings
[ترجمه گوگل] بال های باز کردن
[ترجمه ترگمان] بال های گشاده،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: an act or instance of spreading out.

جمله های نمونه

1. She sat poring over an outspread map.
[ترجمه گوگل]او روی یک نقشه گسترده نشسته بود
[ترجمه ترگمان]روی نقشه گسترده نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The bird soared high, with outspread wings.
[ترجمه گوگل]پرنده با بالهای باز به اوج رسید
[ترجمه ترگمان]پرنده بال بال به پرواز درآمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was lying on the beach with arms outspread.
[ترجمه گوگل]او با دستان باز در ساحل دراز کشیده بود
[ترجمه ترگمان]او باز روی ساحل دراز کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Their wings were outspread above her like a canopy, and at the side they made a white-feathered screen for her.
[ترجمه گوگل]بال هایشان مثل سایبان بالای سرش باز شده بود و در کنارش پرده ای پر سفید برایش درست کردند
[ترجمه ترگمان]بال های آن ها همچون چتری روی او گسترده بود و در کنار او یک صفحه سفید پوشیده از رنگ سفید برای او درست کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The eagle outspread its wings.
[ترجمه گوگل]عقاب بال هایش را باز کرد
[ترجمه ترگمان]عقاب بال های خود را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Seminal minimum, seed coat sometimes outspread the accessary system that becomes one end state.
[ترجمه گوگل]حداقل منی، پوشش بذر گاهی اوقات از سیستم کمکی فراتر می رود که به یک حالت نهایی تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]حداقل، پوشش دانه گاهی سیستم accessary را باز می کند که تبدیل به یک وضعیت نهایی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. While the amount is outspread, rise character with the quantity rise not to match.
[ترجمه گوگل]در حالی که مقدار زیاد است، شخصیت افزایش می یابد و مقدار افزایش می یابد تا مطابقت نداشته باشد
[ترجمه ترگمان]در حالی که این مقدار باز است، ویژگی افزایش کمیت با افزایش کمیت نمی تواند مطابقت داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Decoration techniques include plane and solid decoration, outspread and interspersion, alternation and combination of different decorative materials.
[ترجمه گوگل]تکنیک های تزیین شامل تزیین مسطح و جامد، پخش و تلاقی، تناوب و ترکیب مواد تزئینی مختلف است
[ترجمه ترگمان]تکنیک های تزیین شامل هواپیما و تزئینات جامد، گسترده و interspersion، تناوب و ترکیب مواد تزیینی مختلف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The birds fly with wings outspread.
[ترجمه گوگل]پرندگان با بال‌های باز پرواز می‌کنند
[ترجمه ترگمان]پرندگان با بال های گشوده پرواز می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This paper analyzes its cosmogony from three aspects:cosmological outspread and vitalism; cosmological cycle and time; God as body and conflagration.
[ترجمه گوگل]این مقاله کیهان شناسی آن را از سه جنبه تحلیل می کند: گسترش کیهانی و حیات گرایی چرخه کیهانی و زمان؛ خدا به مثابه جسم و آتش
[ترجمه ترگمان]این مقاله cosmogony را از سه جنبه مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد: cosmological و vitalism؛ چرخه کیهانی و زمان؛ خدا به عنوان جسم و حریق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Prostate element constituent is unusual, hemal easily outspread, plaque is hemostatic the function is abate, haemorrhage is measured namely grow in quantity.
[ترجمه گوگل]عنصر تشکیل دهنده پروستات غیرعادی است، همال به راحتی پخش می شود، پلاک هموستاتیک است، عملکرد کاهش می یابد، خونریزی اندازه گیری می شود یعنی رشد کمیت
[ترجمه ترگمان]اجزای تشکیل دهنده عنصر Prostate غیر معمول است، hemal به راحتی باز شده است، پلاک hemostatic است، اما haemorrhage اندازه گیری می شود یعنی رشد در کمیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She saw the pale dress of the woman outspread and her foldedparasol, lying on the grass like a huge pearl crochet hook.
[ترجمه گوگل]او لباس رنگ پریده آن زن را باز و چتر تا شده اش را دید که مانند قلاب قلاب بافی مرواریدی روی علف ها دراز کشیده بود
[ترجمه ترگمان]لباس پریده رنگ زن را که روی علف ها افتاده بود و روی علف ها دراز کشیده بود، دید که روی علف ها دراز کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She ran towards him with, outspread ` arms / with, arms out'spread.
[ترجمه گوگل]او با بازوهای باز به سمت او دوید
[ترجمه ترگمان]با دست ها و بازوهای گشاده به سوی او دوید و دست ها را از هم گشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That outspread stair, as if the note of rhythm is whirly in our side side.
[ترجمه گوگل]آن پله ی پهن که انگار نت ریتم در کنار ما چرخیده است
[ترجمه ترگمان]مثل این که این پله outspread، انگار که آهنگ ریتم آن طرف ماست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She is painting an angel with outspread wings.
[ترجمه گوگل]او در حال نقاشی فرشته ای با بال های باز است
[ترجمه ترگمان]او در حال نقاشی یک فرشته با باله ای گسترده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بسط (اسم)
amplification, extension, development, expansion, stretch, auxesis, outspread, outstretch

توسعه (اسم)
amplification, increase, enlargement, extension, development, increment, expansion, outreach, outspread

پراکنده (صفت)
straggly, outspread, diffused, sporadic, far-flung

گسترش یافتن (فعل)
spread, circumfuse, outspread, deploy

انگلیسی به انگلیسی

• spread out; outstretched; extended (of a hand or an arm)
spread out; stretch out; extend
if something is outspread, it is stretched or spread out as far as possible.

پیشنهاد کاربران

بپرس