outspokenly


رک، بی پرده

جمله های نمونه

1. It was outspokenly anti-Welensky, opposed to white supremacy and campaigned for one man one vote and for independence.
[ترجمه گوگل]این صراحتاً ضد ولنسکی بود و با برتری سفیدپوستان مخالف بود و برای یک مرد یک رای و برای استقلال مبارزات انتخاباتی داشت
[ترجمه ترگمان]این outspokenly ضد - بود، با برتری سفید مخالف بود و برای یک رای و برای استقلال برای یک مرد مبارزه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. By contrast, some outspokenly anti - establishment candidates did well.
[ترجمه گوگل]در مقابل، برخی از کاندیداهای مخالف نظام به خوبی عمل کردند
[ترجمه ترگمان]در مقابل، برخی از کاندیداهای مخالف outspokenly به خوبی عمل کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was outspokenly critical of the government's new social policy.
[ترجمه گوگل]او به صراحت از سیاست اجتماعی جدید دولت انتقاد می کرد
[ترجمه ترگمان]او منتقد سیاست اجتماعی جدید دولت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her film career languished and her friendship with the outspokenly leftist Paul Robeson put Horne in further jeopardy.
[ترجمه گوگل]حرفه سینمایی او رو به افول گذاشت و دوستی او با پل رابسون، چپگرای صریح، هورن را در معرض خطر بیشتری قرار داد
[ترجمه ترگمان]حرفه بازیگری او رو به افول گذاشت و دوستی او با پل چپ گرا پل Robeson هورن را در خطر بیشتری قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In response to increasing turmoil swirling around the desegregation of public schools, Armstrong was outspokenly critical of his country.
[ترجمه گوگل]آرمسترانگ در واکنش به آشفتگی فزاینده ای که پیرامون حذف تبعیض نژادی مدارس دولتی می چرخید، صراحتاً از کشورش انتقاد کرد
[ترجمه ترگمان]در واکنش به افزایش آشفتگی در پایان جدایش نژادی مدارس عمومی، آرمسترانگ از کشور خود انتقاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• frankly, sincerely; openly; bluntly

پیشنهاد کاربران

بپرس