اسم ( noun )
عبارات: at the outside
عبارات: at the outside
• (1) تعریف: the outer side or surface.
• مترادف: exterior, periphery, surface
• متضاد: inside
• مشابه: border, external, outward, rim, shell
• مترادف: exterior, periphery, surface
• متضاد: inside
• مشابه: border, external, outward, rim, shell
• (2) تعریف: that which appears to view; external aspect.
• مترادف: appearance, aspect, exterior, fa�ade, face
• مشابه: front, guise, outward, show, veneer
• مترادف: appearance, aspect, exterior, fa�ade, face
• مشابه: front, guise, outward, show, veneer
• (3) تعریف: the space beyond an enclosed area or building; out-of-doors.
• مترادف: out-of-doors, outdoors
• متضاد: interior
• مشابه: exterior, open, open air
• مترادف: out-of-doors, outdoors
• متضاد: interior
• مشابه: exterior, open, open air
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: of or pertaining to the outer side or surface.
• مترادف: exterior, external, outer, outward, surface
• متضاد: inside
• مشابه: outermost, peripheral
• مترادف: exterior, external, outer, outward, surface
• متضاد: inside
• مشابه: outermost, peripheral
• (2) تعریف: originating from beyond a limit or boundary.
• مترادف: extrinsic
• متضاد: inside
• مشابه: exterior, external, extraneous, independent, supplementary
• مترادف: extrinsic
• متضاد: inside
• مشابه: exterior, external, extraneous, independent, supplementary
- I got outside help on the problem.
[ترجمه محمد] من در بیرون به کمک شما احتیاظ دارم|
[ترجمه شهاب مقدم] برای مشکلم از بیرون کمک گرفتم|
[ترجمه گوگل] برای مشکل از بیرون کمک گرفتم[ترجمه ترگمان] من بیرون از این مشکل به کمک احتیاج دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: unlikely; improbable.
• مترادف: distant, faint, off, remote, slender, slight, slim
• مشابه: negligible, small
• مترادف: distant, faint, off, remote, slender, slight, slim
• مشابه: negligible, small
- He has only an outside chance of winning.
[ترجمه گوگل] او فقط شانس بیرونی برای برنده شدن دارد
[ترجمه ترگمان] فقط شانس برنده شدن داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] فقط شانس برنده شدن داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
• (1) تعریف: in or to the space beyond a boundary.
• متضاد: inside, within
• متضاد: inside, within
• (2) تعریف: in or to the outdoors.
• مترادف: out-of-doors, outdoors
• متضاد: inside
• مشابه: alfresco
• مترادف: out-of-doors, outdoors
• متضاد: inside
• مشابه: alfresco
- Let's eat outside.
[ترجمه گوگل] بیا بیرون غذا بخوریم
[ترجمه ترگمان] بیا بیرون غذا بخوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بیا بیرون غذا بخوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
حرف اضافه ( preposition )
عبارات: outside of
عبارات: outside of
• (1) تعریف: on, in, or to the outer space of.
• مترادف: beyond, past
• متضاد: inside
• مترادف: beyond, past
• متضاد: inside
- the bird outside the window
[ترجمه گوگل] پرنده بیرون پنجره
[ترجمه ترگمان] پرنده ای که بیرون از پنجره نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پرنده ای که بیرون از پنجره نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: beyond the restrictions of.
• متضاد: within
• مشابه: beyond
• متضاد: within
• مشابه: beyond
- He operates outside the rules.
[ترجمه گوگل] او خارج از قوانین عمل می کند
[ترجمه ترگمان] او خارج از قوانین عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او خارج از قوانین عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید