• : تعریف: angered, especially by something that offends or shocks.
جمله های نمونه
1. an act that outraged human nature
عملی که نهاد بشری را خوار و خفیف کرد.
2. the sight of injustice outraged her
دیدن ظلم او را سخت برآشفت.
3. he tied the helpless woman and outraged her
زن بیچاره را بست و به او تجاوز کرد.
4. Many people have been outraged by some of the things that have been said.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم از برخی از چیزهایی که گفته شده خشمگین شده اند [ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم از برخی از چیزهایی که گفته شده است خشمگین شده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Outraged minority groups will not be placated by promises of future improvements.
[ترجمه گوگل]گروه های اقلیت خشمگین با وعده های بهبودهای آینده آرام نخواهند شد [ترجمه ترگمان]گروه های اقلیت ساکت با وعده بهبودهای آینده، placated نخواهند شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Local people were outraged at the bombing.
[ترجمه گوگل]مردم محلی از این بمباران خشمگین شدند [ترجمه ترگمان]مردم محلی از این بمب گذاری عصبانی بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Customers were outraged by the price increases.
[ترجمه گوگل]مشتریان از افزایش قیمت ها خشمگین شدند [ترجمه ترگمان]مشتریان از افزایش قیمت عصبانی شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. They were outraged by the announcement of massive price increases.
[ترجمه گوگل]آنها از اعلام افزایش گسترده قیمت ها خشمگین شدند [ترجمه ترگمان]آن ها از اعلام افزایش شدید قیمت مواد مخدر خشمگین بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Many outraged viewers wrote to the BBC to complain.
[ترجمه امیر] بسیاری از بینندگان خشمگین با نوشتن طومار از بی بیسی شکایت میکنند
|
[ترجمه گوگل]بسیاری از بینندگان خشمگین برای شکایت به بی بی سی نامه نوشتند [ترجمه ترگمان]بسیاری از بینندگان خشمگین به بی بی سی نوشتند که شکایت کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He was outraged at the way he had been treated.
[ترجمه شان] او از نحوه ای که با او رفتار شده بود، سخت خشمگین بود.
|
[ترجمه گوگل]او از رفتاری که با او شده بود خشمگین بود [ترجمه ترگمان]او به طرز برخورد با او خشمگین شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Outraged citizens marched on City Hall, demanding the police chief's resignation.
[ترجمه گوگل]شهروندان خشمگین با تجمع به سمت شهرداری خواستار استعفای رئیس پلیس شدند [ترجمه ترگمان]شهروندان خشمگین وارد تالار شهر شدند و خواستار استعفای رئیس پلیس شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He is truly outraged about what's happened to him.
[ترجمه گوگل]او واقعاً از آنچه برایش اتفاق افتاده است عصبانی است [ترجمه ترگمان]او واقعا از اتفاقی که برای او افتاده عصبانی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. His business tactics outraged the stiffs of the UK establishment.
[ترجمه گوگل]تاکتیک های تجاری او خشم سختگیران تشکیلات بریتانیا را برانگیخت [ترجمه ترگمان]تاکتیک های کسب وکار او خشم تشکیلات بریتانیا را عصبانی کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Members of Parliament were outraged by the news of the assassination.
[ترجمه گوگل]نمایندگان مجلس از خبر این ترور خشمگین شدند [ترجمه ترگمان]اعضای پارلمان از خبر ترور خشمگین بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Reasonable people everywhere will be outraged by this atrocity.
[ترجمه گوگل]مردم منطقی در همه جا از این قساوت خشمگین خواهند شد [ترجمه ترگمان]آدم های عاقل همه جا از این بی رحمی عصبانی خواهند شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• injured, violated; shocked; enraged
پیشنهاد کاربران
✔️شدیداً عصبانی، خشمگین Outraged💥 Iranian pet owners kick back against new proposal to ban all pets telegraph. co. uk@