output

/ˈaʊtˌpʊt//ˈaʊtpʊt/

معنی: محصول، بازده، تولید، برونداد
معانی دیگر: فرآوری، فرورد، (علم و ادب) شکوفایی، گل کردن، (کامپیوتر) برون داد، خروجی، برون دادی، برون ده، (برق - نیروی مفید تولید شده توسط مولد یا بیرون داده شده توسط تقویت کننده ها و غیره) انرژی خروجی، نیروی بازداده، بازداد، (محل دادن این نیرو) بازدادگاه، تولیدگاه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of producing something; production.
مترادف: production, yield
مشابه: achievement

- The company has invested great sums in the output of new vaccines.
[ترجمه گوگل] این شرکت مبالغ زیادی را در تولید واکسن های جدید سرمایه گذاری کرده است
[ترجمه ترگمان] این شرکت مبالغ هنگفتی را در تولید واکسن های جدید سرمایه گذاری کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the quantity produced, esp. in a given time period.
مترادف: turnout, yield
مشابه: crop, gain, harvest, net, product, profit, volume

- The company's yearly output has increased dramatically due to the new machinery.
[ترجمه گوگل] تولید سالانه این شرکت به دلیل ماشین آلات جدید به طور چشمگیری افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان] خروجی سالانه شرکت به دلیل ماشین آلات جدید به طور چشمگیری افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: voltage or current produced by a electrical or electronic system.
مترادف: amperage, current, voltage, wattage
مشابه: energy, force, load, power

(4) تعریف: in computers, internally stored information that is transmitted to a screen, printer, or the like.
مشابه: data, print-out, readout

جمله های نمونه

1. output process
فرآیند برون ده

2. output unit
واحد خروجی،یکان برون ده

3. industrial output
تولید صنعتی

4. net output
بازده ویژه،تولید خالص

5. the output of coal
فرورد (تولید) زغال سنگ

6. the output of goods and services
تولید کالاها و خدمات

7. the output of produce was impaired by bad weather
هوای بد به تولید محصولات کشاورزی صدمه زد.

8. the output of small cars
تولید (فرورد) اتومبیل های کوچک

9. his literary output was small
بازده ادبی او ناچیز بود.

10. a period of great scientific output
دوران شکوفایی عظیم علمی

11. they have scaled down the output of the mine
محصول معدن را کم کرده اند.

12. The factory has achieved a steady growth in output.
[ترجمه گوگل]این کارخانه به رشد ثابتی در تولید دست یافته است
[ترجمه ترگمان]این کارخانه به رشد ثابتی در خروجی دست یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He decided to accelerate his output.
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت خروجی خود را تسریع کند
[ترجمه ترگمان]او تصمیم گرفت تا خروجی خود را تسریع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The measures will enable us to double our output of bicycles.
[ترجمه گوگل]این اقدامات ما را قادر می سازد تا تولید دوچرخه خود را دو برابر کنیم
[ترجمه ترگمان]این تدابیر ما را قادر خواهند ساخت تا خروجی دوچرخه را دو برابر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Government statistics show the largest drop in industrial output for ten years.
[ترجمه گوگل]آمارهای دولتی بیشترین کاهش تولید صنعتی در ده سال گذشته را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]آمار دولتی نشان می دهد که بزرگ ترین افت تولید صنعتی به مدت ده سال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Output consists of both exports and sales on the domestic market.
[ترجمه گوگل]خروجی شامل صادرات و فروش در بازار داخلی است
[ترجمه ترگمان]خروجی شامل صادرات و فروش در بازار داخلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Unfortunately, this level of output is not sustainable.
[ترجمه گوگل]متأسفانه، این سطح از خروجی پایدار نیست
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، این سطح خروجی پایدار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Her mission was to improve staff morale and output.
[ترجمه گوگل]ماموریت او بهبود روحیه و بازده کارکنان بود
[ترجمه ترگمان]ماموریت او بهبود روحیه کارکنان و خروجی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محصول (اسم)
turnover, produce, fabric, crop, product, production, yield, vintage, proceeds, output, harvest

بازده (اسم)
efficiency, revenue, turnover, yield, output

تولید (اسم)
efficiency, genesis, generation, manufacture, production, output, production rule, turn-out

برونداد (اسم)
output

تخصصی

[حسابداری] بازده
[شیمی] خروجی، محصول، برونداد، بروندهی
[عمران و معماری] خروجی - جواب - بازداده
[کامپیوتر] خروجی - اطلاعاتی که کامپیوتر به عنوان نتیجه ی محایباتش تولید می کند. خروجی کامپیوتر ممکن است بر روی کاغذ، مانیتور، دیسکها و نوارهای مغناطیسی منعکس شود. - برونداد، خروجی .
[برق و الکترونیک] خروجی 1. پایه های خروجی یک قطعه 2. نتیجه حاصل از پردازش سیگنال یا داده در پایه های خروجی مدار یا پایانه کامپیوتری 3. انرژی مفید باتری یا منبع تغذیه . - خروجی
[مهندسی گاز] بازده، تولید
[بهداشت] برونداد
[نساجی] تولید (در ماشین فتیله) - فتیله خروجی در واحد زمان از ماشین فتیله
[ریاضیات] عدد خروجی، خروجی، بازده، ستاده، برونداد، محصول، گرفته شده، حاصل، توان خروجی، ظرفیت، صادره، نتیجه، به دست آمده، صادرات
[معدن] ظرفیت تولید (عمومی)
[پلیمر] برون دهی، برونداد، بازده
[سینما] قدرت خروجی - خروجی
[بهداشت] نتیجه . برونداد

انگلیسی به انگلیسی

• yield; product, manufacture; information sent out from a computer (computers)
you use output to refer to the amount of something that a person or thing produces.
the output of a computer is the information that it displays on a screen or prints on paper as a result of a particular program.

پیشنهاد کاربران

is the amount of something that a person or thing products
محصول - بازده - ( تولید )
خروجی
output vs outcome vs impact
Outputs are things that are produced/exist, outcomes are the results of the outputs existing/used and impact is the broader, longer term effects of the results.
ستانده
مثل جداول داده - ستانده
مقدار تولید، مقدار محصول خروجی
شاخص ( در امور اقتصادی )
output ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: برونداد
تعریف: اطلاعات تولیدشده به وسیلۀ برنامۀ رایانه‏ای
برون داد، برون ریخت
فرآورده ی تولید
به نقل از هزاره:
1. محصول، تولید، حاصل؛ بازده، میزان تولید
2. ( برق، کامپیوتر و غیره ) خروجی، برون داد
نتیجه چیزی if you look out the output of that
ثمره، فراورده، دستاورد
output: mental or artistic production
اثر ادبی یا هنری

محصول
خروجی
بازده
تولید
بازده ، خروجی
برونداد ، برق ، تولید ، بازده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس