outpost

/ˈaʊtpoʊst//ˈaʊtpəʊst/

معنی: پاسگاه دور افتاده، پایگاه مرزی
معانی دیگر: پایگاه، مرز، دورگاه، (ارتش)، گروه دیده ور، پست دیده وری، پاسگاه دیده وری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an outlying military post, or the troops stationed there.

(2) تعریف: an outlying settlement or station.

جمله های نمونه

1. an outpost
قرارگاه یا پاسگاه دور افتاده

2. an important british outpost in the far east
یک پایگاه مهم نظامی انگلیس در خاور دور

3. Some soldiers waited at an outpost deep in the forest.
[ترجمه گوگل]برخی از سربازان در یک پاسگاه در اعماق جنگل منتظر بودند
[ترجمه ترگمان]بعضی از سربازها در یک قرارگاه در اعماق جنگل منتظر بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That little store was the last outpost for motorists before they entered the desert.
[ترجمه گوگل]آن فروشگاه کوچک آخرین پاسگاه رانندگان قبل از ورود به صحرا بود
[ترجمه ترگمان]این مغازه کوچک آخرین پاسگاه آن بود که آلن بای قبل از ورود به صحرا به آنجا خبر می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Free jazz has been described as the last outpost of modernism.
[ترجمه گوگل]فری جاز به عنوان آخرین پاسگاه مدرنیسم توصیف شده است
[ترجمه ترگمان]جاز رایگان به عنوان آخرین پاسگاه of توصیف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Sell posters from an outpost of the SinnFein bookshop.
[ترجمه گوگل]فروش پوستر از یکی از پایگاه های کتابفروشی SinnFein
[ترجمه ترگمان]posters را از یک کتابفروشی of SinnFein بفروش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Assembly of the global outpost is scheduled to begin in late 199
[ترجمه گوگل]مونتاژ پست جهانی قرار است در اواخر سال 199 آغاز شود
[ترجمه ترگمان]قرار است مجمع عمومی این پاسگاه در اواخر سال ۱۹۹ شروع شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The soldiers trenched an outpost.
[ترجمه گوگل]سربازان یک پاسگاه سنگر زدند
[ترجمه ترگمان]سربازها یک پایگاه مرزی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Standing before an outpost of the Veterans Administration they lamented the sin of militarism.
[ترجمه گوگل]آنها در مقابل یک پاسگاه اداره کهنه سربازان از گناه نظامی گری ابراز تاسف کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها در مقابل پاسگاه قدیمی سربازان قدیمی ایستاده بودند و از گناه of شکایت داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This shop is surely an outpost of hell, with its oppressive heat and dense clouds of smoke.
[ترجمه گوگل]این مغازه با گرمای طاقت فرسا و ابرهای متراکم دود، مطمئناً پاسگاه جهنم است
[ترجمه ترگمان]این مغازه مطمئنا یک قرارگاه جهنمی از جهنم است، با گرمای طاقت فرسا و ابری غلیظ از دود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The policemen died at the Beitunia outpost, near the West Bank city of Ramallah.
[ترجمه گوگل]پلیس در پاسگاه بیتونیه در نزدیکی شهر رام الله در کرانه باختری کشته شد
[ترجمه ترگمان]افراد پلیس در پاسگاه Beitunia در نزدیکی شهر کرانه باختری رام الله جان باختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Clearly the tiny outpost was awaiting demolition, but maybe that wouldn't come for many years.
[ترجمه گوگل]واضح است که پاسگاه کوچک در انتظار تخریب بود، اما شاید تا سال‌های زیادی این کار رخ ندهد
[ترجمه ترگمان]واضح بود که قرارگاه کوچک در انتظار تخریب راه آهن است، اما شاید سال ها پیش نخواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In this outpost, at least, the Taleban appear firmly in control.
[ترجمه گوگل]حداقل در این پاسگاه، طالبان کاملاً تحت کنترل هستند
[ترجمه ترگمان]در این پاسگاه، دست کم، به طور جدی در کنترل ظاهر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One such outpost was Fort Tusken, northwest of Mos Eisley.
[ترجمه گوگل]یکی از این پاسگاه ها فورت توسکن در شمال غربی Mos Eisley بود
[ترجمه ترگمان]یکی از این پاسگاه های دورافتاده، فورت Tusken، شمال غربی of Eisley بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پاسگاه دور افتاده (اسم)
outpost

پایگاه مرزی (اسم)
outpost

انگلیسی به انگلیسی

• foreign or distant military position; troops posted in a distant or foreign military position; distant settlement
an outpost is a small settlement in a foreign country or in a distant area.

پیشنهاد کاربران

An "outpost" is a remote or distant station or settlement established to extend control, commerce, or knowledge into a new area. It can also refer to a military post situated in a sparsely populated area.
...
[مشاهده متن کامل]

ایستگاه یا اقامتگاه دورافتاده که برای گسترش کنترل، تجارت یا دانش به یک منطقه جدید تأسیس شده است. همچنین می تواند به یک پایگاه نظامی در منطقه ای کم جمعیت اشاره داشته باشد.
مثال؛
The explorers set up an outpost to serve as a base for further expeditions.
کاوشگران یک پایگاه دورافتاده تأسیس کردند تا به عنوان پایگاهی برای اکتشافات بیشتر خدمت کند.
The military established an outpost to monitor the area.
ارتش یک پایگاه دورافتاده برای نظارت بر منطقه تأسیس کرد.
The research outpost was set up in the Arctic to study climate change.
پایگاه تحقیقاتی در قطب شمال برای مطالعه تغییرات اقلیمی تأسیس شد.
مترادف: Frontier post, remote station, advance base
متضاد: Urban center, central hub

مقر، قرارگاه، دفتر نمایندگی یک شرکت یا ارگان دولتی
noun
[count]
🔴 1 : a large military camp that is in another country or that is far from a country's center of activity
🔵an American outpost in Africa
🔵The city was established as a military outpost in the 1800s
...
[مشاهده متن کامل]

🔴 2 : a small town in a place that is far away from other towns or cities
🔵a remote outpost of the old British Empire
پایگاه برون مرزی - پاسگاه دور از خانه - مقر

پایگاه، مخفی گاه
معنی خیلی عامیانه و ساده این کلمه ( ( مقر ) ) هستش

بپرس