outgo

/ˈaʊtˌɡoʊ//ˈaʊtɡəʊ/

معنی: هزینه، خرج، مخرج، عزیمت، خروج، جلو زدن، سبقت جستن، سبقت گرفتن
معانی دیگر: فرارفتن، برتر شدن، پیشی گرفتن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: outgoes, outgoing, outgone, outwent
(1) تعریف: to leave far behind; outdistance.

(2) تعریف: to exceed or surpass; outdo.
اسم ( noun )
حالات: outgoes
(1) تعریف: the act or process of going or flowing out.

(2) تعریف: that which goes out, esp. money paid out for expenses.

جمله های نمونه

1. She was always cheerful and outgoing.
[ترجمه گوگل]او همیشه با نشاط و خوش برخورد بود
[ترجمه ترگمان]همیشه شاد و سرزنده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She is such a gregarious and outgoing person.
[ترجمه گوگل]او چنین فردی اجتماعی و برونگرا است
[ترجمه ترگمان]او آدمی اجتماعی و اجتماعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He is an outgoing and lively person.
[ترجمه گوگل]او فردی برون‌گرا و سرزنده است
[ترجمه ترگمان]او فردی اجتماعی و زنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Sales reps need to be outgoing, because they are constantly meeting customers.
[ترجمه گوگل]نمایندگان فروش باید خروجی باشند، زیرا دائماً در حال ملاقات با مشتریان هستند
[ترجمه ترگمان]نمایندگان فروش باید اجتماعی باشند چون به طور مداوم مشتریان را ملاقات می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She is the outgoing head of a large corporation.
[ترجمه گوگل]او رئیس خروجی یک شرکت بزرگ است
[ترجمه ترگمان]او رئیس بخش یک شرکت بزرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We're looking for someone with an outgoing personality.
[ترجمه گوگل]ما به دنبال فردی با شخصیت برونگرا هستیم
[ترجمه ترگمان]ما داریم دنبال کسی می گردیم که یه شخصیت اجتماعی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He's never been an outgoing type.
[ترجمه گوگل]او هرگز یک نوع برون گرا نبوده است
[ترجمه ترگمان]اون هیچ وقت آدم خوبی نبوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Take has lagged behind the increased outgo.
[ترجمه گوگل]Take از افزایش خروجی عقب مانده است
[ترجمه ترگمان]از افزایش increased عقب مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Outgoing flights are booked until January 15th.
[ترجمه گوگل]پروازهای خروجی تا 15 ژانویه رزرو می شود
[ترجمه ترگمان]پروازه ای خروجی تا پانزدهم ژانویه رزرو شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His colleagues paid generous tributes to the outgoing president.
[ترجمه گوگل]همکاران او به رئیس جمهور مستعفی ادای احترام کردند
[ترجمه ترگمان]همکاران او نسبت به رئیس جمهور اجتماعی احترام سخاوتمندانه ای پرداخت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I'm cheerful and outgoing.
[ترجمه گوگل]من سرحال و اهل گردش هستم
[ترجمه ترگمان]من شاد و outgoing
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Underneath his outgoing behaviour Luke was shy.
[ترجمه گوگل]در زیر رفتارهای برون‌گرایانه‌اش، لوک خجالتی بود
[ترجمه ترگمان]در زیر رفتار his، لوک خجالتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She had developed an outgoing personality to mask her deep insecurities.
[ترجمه گوگل]او برای پوشاندن ناامنی های عمیق خود شخصیتی برونگرا ایجاد کرده بود
[ترجمه ترگمان]او شخصیت اجتماعی خود را توسعه داده بود تا insecurities عمیق خود را پنهان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This telephone should be used for outgoing calls.
[ترجمه گوگل]این تلفن باید برای تماس های خروجی استفاده شود
[ترجمه ترگمان]این تلفن باید برای تماس های ارسالی استفاده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هزینه (اسم)
expenditure, tab, charge, cost, outgo, disbursement, expense, outlay, toll, voucher

خرج (اسم)
expenditure, charge, cost, outgo, disbursement, expense, outlay, input

مخرج (اسم)
outlet, vent, outgo, port, denominator, escapement, exit, foramen

عزیمت (اسم)
departure, resolution, going, intention, flight, determination, outgo

خروج (اسم)
emersion, emergence, exhaust, outgo, exodus, transpiration, egress, exit, egression

جلو زدن (فعل)
outgo

سبقت جستن (فعل)
forestall, anticipate, take the lead, outguess, get the better of, get the start, outpace, outgo, have the upper hand, take the precedence

سبقت گرفتن (فعل)
best, outpace, outgo, outpoint, take an advantage

انگلیسی به انگلیسی

• outdo something, do something to a greater degree; outdo someone
outward flow, process of going out; that which goes out (especially money for expenditures)

پیشنهاد کاربران

بپرس