outfielder

/ˈaʊtˌfildər//ˈaʊtfiːldə/

(امریکا - بیس بال) بازیکن بخش برونی میدان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a baseball player whose position is in the outfield.

جمله های نمونه

1. He was a star outfielder for the Brooklyn Dodgers.
[ترجمه گوگل]او یک ستاره بیرون زمین برای بروکلین داجرز بود
[ترجمه ترگمان]اون یه ستاره star برای \"بروکلین Dodgers\" - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He's a showboat outfielder who's famous for his flamboyant catches.
[ترجمه گوگل]او یک قایق نمایشی است که به خاطر شکارهای پر زرق و برقش مشهور است
[ترجمه ترگمان]او یک outfielder showboat است که به خاطر catches پر زرق و برق معروف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The outfielder pulled down a long drive to center - field.
[ترجمه گوگل]بازیکن بیرون زمین یک رانندگی طولانی را به سمت مرکز - زمین پایین کشید
[ترجمه ترگمان]The یک راند طولانی را به سمت مرکز هدایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Royals outfielder Les Norman has been mentioned in trade talks.
[ترجمه گوگل]لس نورمن، بازیکن خارجی رویالز در مذاکرات تجاری نام برده شده است
[ترجمه ترگمان]Royals outfielder له نورمن در مذاکرات تجاری ذکر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But freshman outfielder Pedro Loza has been drawing rave reviews in practice.
[ترجمه گوگل]اما پدرو لوزا، بازیکن تازه‌کار، در عمل نقدهای تحسین‌آمیز دریافت کرده است
[ترجمه ترگمان]اما \"پدرو Loza\" (freshman Pedro)دانشجوی سال اول در حال طراحی بررسی های جنجالی در زمینه عمل بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The outfielder couldn't reach the flare in time.
[ترجمه گوگل]بازیکن بیرونی نتوانست به موقع به شعله ور شود
[ترجمه ترگمان]The در زمان به آن دست نیافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Right Field ( er ) - Defensive outfielder who occupies a position in right field.
[ترجمه گوگل]میدان راست (er) - بیرون زمین دفاعی که موقعیتی را در میدان سمت راست اشغال می کند
[ترجمه ترگمان]outfielder دفاعی راست (er)که در یک زمینه در میدان مناسب موضع گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The position played by an outfielder.
[ترجمه گوگل]موقعیتی که یک بازیکن بیرونی بازی می کند
[ترجمه ترگمان]این موقعیت توسط یک outfielder انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Risking serious injury, the outfielder made an audacious leap against the concrete wall and caught the powerfully hit ball.
[ترجمه گوگل]بازیکن بیرونی که در معرض خطر آسیب جدی بود، یک جهش جسورانه به دیوار سیمانی انجام داد و توپ ضربه محکمی را گرفت
[ترجمه ترگمان]the یک ضربه جدی به دیوار بتونی زد و توپ را محکم گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the one-day game, the priority is to save every run, and it is the outfielder who assumes hey importance.
[ترجمه گوگل]در بازی یک روزه، اولویت حفظ هر دوندگی است و این بازیکن بیرونی است که هی اهمیت می‌دهد
[ترجمه ترگمان]در یک بازی یک روزه، اولویت در حفظ همه دویدن است و آن the است که اهمیت هی آن را فرض می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wang started playing baseball in fourth grade, as a pitcher, first baseman and outfielder.
[ترجمه گوگل]وانگ بازی بیسبال را در کلاس چهارم شروع کرد، به عنوان یک پرتاب کننده، اولین بازیکن پایه و بازیکن بیرونی
[ترجمه ترگمان]وانگ شروع به بازی بیسبال در کلاس چهارم کرد، به عنوان یک پارچ، اول بازیکن ایستاده و outfielder
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Cashman also resisted trading his own prospects, particularly right - hander Philip Hughes and outfielder Jose Tabata.
[ترجمه گوگل]کشمن همچنین در برابر معامله با مشتریان احتمالی خود، به ویژه فیلیپ هیوز راست دست و خوزه تاباتا، بازیکن خارجی مقاومت کرد
[ترجمه ترگمان]Cashman همچنین در مقابل معامله با چشم اندازه ای خود به ویژه فیلیپ هیوز و outfielder خوزه Tabata مقاومت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• player in the outfield; player in the outermost field (sports, baseball)

پیشنهاد کاربران

بازیکن بخش بیرونی زمین ( بیسبال و کریکت )
سوابق بازیکن بیسبال
بازیکن محوطه بیرونی

بپرس