outermost

/ˈaʊtəmoʊst//ˈaʊtəməʊst/

معنی: از دورترین نقطه خارج، از اقصی نقطه
معانی دیگر: برونین، در دوردست ترین جا، در بعیدترین محل، دورترین

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: farthest from the center or interior.
متضاد: innermost
مشابه: exterior, external, extreme, outer

جمله های نمونه

1. We know very little about the farthest/outermost reaches of the universe.
[ترجمه گوگل]ما اطلاعات کمی در مورد دورترین/خارجی ترین نقاط جهان داریم
[ترجمه ترگمان]ما از دورترین و دورترین نقاط جهان اطلاع داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These spacecraft may send back data about the outermost reaches of the solar system.
[ترجمه گوگل]این فضاپیماها ممکن است داده هایی را درباره بیرونی ترین نقاط منظومه شمسی ارسال کنند
[ترجمه ترگمان]این فضا پیما ممکن است اطلاعات مربوط به بیرونی ترین لایه منظومه شمسی را ارسال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He fired and hit the outermost ring of the target.
[ترجمه گوگل]شلیک کرد و به بیرونی ترین حلقه هدف برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]او شلیک کرد و بیرونی ترین حلقه را هدف قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This enclosure was so vast that the outermost wall could hardly be seen.
[ترجمه گوگل]این محوطه آنقدر وسیع بود که بیرونی ترین دیوار به سختی دیده می شد
[ترجمه ترگمان]این محوطه چنان وسیع بود که دورترین دیوارها به زحمت دیده می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. One small set includes the elements whose outermost shell is populated by eight electrons.
[ترجمه گوگل]یک مجموعه کوچک شامل عناصری است که بیرونی ترین پوسته آنها با هشت الکترون پر شده است
[ترجمه ترگمان]یک مجموعه کوچک شامل عناصری است که پوسته بیرونی آن توسط هشت الکترون اشغال شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The outermost fragments were as much as 20 miles apart.
[ترجمه گوگل]بیرونی ترین قطعات به اندازه 20 مایل از هم فاصله داشتند
[ترجمه ترگمان]بیرونی ترین قطعه به اندازه ۲۰ مایل از هم فاصله داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The outermost limits came first - the sky, with a pale shine of overcast through the bare branches of the trees.
[ترجمه گوگل]بیرونی ترین محدودیت ها اول آمدند - آسمان، با درخشش رنگ پریده ابری از میان شاخه های برهنه درختان
[ترجمه ترگمان]بیرونی ترین محدودیت برای اولین بار - آسمان، با درخشش کمرنگ ابری از درختان عریان درختان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The outermost ring, shortest of the four, is the high-band antenna array.
[ترجمه گوگل]بیرونی ترین حلقه، کوتاه ترین حلقه، آرایه آنتن با باند بالا است
[ترجمه ترگمان]بیرونی ترین حلقه، کوتاه ترین حلقه، آرایه آنتن با باند بالا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The outermost layer was the all-too-familiar brick.
[ترجمه گوگل]بیرونی ترین لایه آجری کاملاً آشنا بود
[ترجمه ترگمان]بیرونی ترین لایه، آجرهای بسیار آشنا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. On the outermost point of the peninsula we could see straight over to Midland Isle and just beyond that to Skomer Island.
[ترجمه گوگل]در بیرونی‌ترین نقطه شبه‌جزیره، می‌توانیم مستقیماً به جزیره میدلند و درست فراتر از آن به جزیره اسکومر ببینیم
[ترجمه ترگمان]در بیرونی ترین نقطه شبه جزیره، مستقیما به جزیره Midland و بعد از آن به جزیره Skomer برویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The permeability barrier is located in the outermost layer of the epidermis, the stratum corneum.
[ترجمه گوگل]سد نفوذپذیری در خارجی ترین لایه اپیدرم یعنی لایه شاخی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]سد تراوایی در بیرونی ترین لایه روپوست، لایه پایه قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Aleurone layer The outermost protein rich layer of the endosperm grass fruits ( e . g . cereal grains ).
[ترجمه گوگل]لایه آلئورون خارجی ترین لایه غنی از پروتئین میوه های علف آندوسپرم (مثلاً دانه های غلات)
[ترجمه ترگمان]لایه Aleurone بیرونی ترین لایه از میوه های چمن endosperm را تشکیل می دهد گرم غلات غلات)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The outermost shell of the atmosphere, between the mesosphere and outer space, where temperatures increase steadily with altitude.
[ترجمه گوگل]بیرونی ترین پوسته جو، بین مزوسفر و فضای بیرونی، جایی که دما به طور پیوسته با افزایش ارتفاع افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]پوسته بیرونی اتمسفر، بین فضای بیرونی و بیرونی، که در آن دما به طور یکنواخت با ارتفاع افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The outermost electron is shielded from the nucleus.
[ترجمه گوگل]بیرونی ترین الکترون از هسته محافظت می شود
[ترجمه ترگمان]بیرونی ترین الکترون از هسته محافظت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

از دورترین نقطه خارج (صفت)
outermost

از اقصی نقطه (صفت)
outermost

انگلیسی به انگلیسی

• at a position farthest from the inside or center
the outermost thing in a group of things is the one that is farthest from the centre.

پیشنهاد کاربران

خارج از مرکز ترین، دوردست ترین
خارجی ترین
بیرونی ترین

بپرس