outcry

/ˈaʊtˌkraɪ//ˈaʊtkraɪ/

معنی: حراج، فریاد، بیداد، غریو، داد، داد زدن
معانی دیگر: جیغ، نهیب، فریاد اعتراض، داد و بیداد، مزایده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: outcries
(1) تعریف: a loud cry, shout, or uproar.
مترادف: commotion, uproar
مشابه: call, clamor, clangor, cry, holler, hubbub, hullabaloo, outburst, racket, shout, yell

(2) تعریف: a strong public protest.
مترادف: clamor
مشابه: commotion, complaint, cry, disapproval, dissension, hue and cry, objection, opposition, protest, remonstrance, uproar

جمله های نمونه

1. an outcry of despair
فریاد حاکی از نومیدی

2. the outcry against cruel treatment of prisoners
اعتراض پر سر و صدا نسبت به رفتار ظالمانه با زندانیان

3. a public outcry
اعتراض همگانی

4. The bombing caused an international outcry.
[ترجمه گوگل]این بمباران باعث اعتراض بین المللی شد
[ترجمه ترگمان]این بمب گذاری موجب اعتراض بین المللی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The new tax provoked a public outcry.
[ترجمه گوگل]مالیات جدید اعتراض عمومی را برانگیخت
[ترجمه ترگمان]این مالیات جدید موجب اعتراض عمومی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A public outcry secured her release from detention.
[ترجمه گوگل]اعتراض عمومی باعث آزادی او از بازداشت شد
[ترجمه ترگمان]یک فریاد عمومی آزادی وی را از بازداشت به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The decision prompted an outcry among prominent US campaigners.
[ترجمه گوگل]این تصمیم باعث اعتراض در میان مبارزان برجسته ایالات متحده شد
[ترجمه ترگمان]این تصمیم منجر به فریاد برخی از مبارزان برجسته ایالات متحده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There was a public outcry about the building of a new airport.
[ترجمه گوگل]اعتراض عمومی در مورد ساخت فرودگاه جدید به وجود آمد
[ترجمه ترگمان]صدای اعتراض عمومی در مورد ساختمان فرودگاه جدید به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There is sure to be a massive outcry against the proposals.
[ترجمه گوگل]مطمئناً اعتراض گسترده ای علیه این پیشنهادها وجود خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]مطمئنا اعتراض عظیمی علیه این پیشنهادها وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There was a public outcry about the shooting.
[ترجمه گوگل]اعتراض عمومی در مورد تیراندازی به وجود آمد
[ترجمه ترگمان]فریادهای عمومی در مورد تیراندازی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. An outcry went pealing through the night.
[ترجمه گوگل]فریاد در طول شب بلند شد
[ترجمه ترگمان]در تمام شب فریاد و فریاد به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The government was afraid of a public outcry.
[ترجمه گوگل]دولت از اعتراض عمومی می ترسید
[ترجمه ترگمان]دولت از فریاد عمومی می ترسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. An increase in taxes produced an outcry from the voters.
[ترجمه گوگل]افزایش مالیات باعث اعتراض رای دهندگان شد
[ترجمه ترگمان]افزایش مالیات ها منجر به اعتراض از سوی رای دهندگان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There was a massive public outcry against the harsh prison sentence.
[ترجمه گوگل]اعتراض گسترده مردمی علیه حکم شدید زندان برپا شد
[ترجمه ترگمان]اعتراض عمومی شدیدی علیه محکومیت شدید زندان وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There was outcry at the judge's statement.
[ترجمه گوگل]در مورد اظهارات قاضی اعتراض هایی به وجود آمد
[ترجمه ترگمان]صدای قاضی به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حراج (اسم)
auction, sale, outcry, public sale

فریاد (اسم)
call, clamor, cry, shout, noise, squawk, hue, outcry, bawl, scream, exclamation, squall, squeal, shriek, whoop, vociferance, hollo, vociferation

بیداد (اسم)
cruelty, outcry, oppression, injustice

غریو (اسم)
uproar, cry, outcry, roar, hullabaloo

داد (اسم)
shout, outcry, justice, squeal, ruction, vociferation

داد زدن (فعل)
cry, shout, root, outcry, roar, bawl, hoot

انگلیسی به انگلیسی

• scream; shout; protest
an outcry is a strong reaction of disapproval or anger by many people.

پیشنهاد کاربران

مثال:
But at that time, there was no voice, no outcry, no explicit stance taken against this unjust order that destroys virtues.
اما در آن زمان هیچ صدایی، � فریادی�، موضع صریحی علیه این نظم غیرعادلانه که فضیلت ها را نابود می کند نبود.
نارضایتی
Strong rejection
Backlash
واکنش خشم
اعتراض شدید
واکنش خشم یا اعتراض شدید مردم در ملاء عام
اعتراض نسبت به تغییر پیشنهادی
جیغ
هم معنی با protest
اعتراض
اعتراض
clamor. ibid
a loud cry. Mer
مخالفت شدید
جنجال، جار و جنجال
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس