• : تعریف: a bursting forth or out, as of activity or emotion; eruption. • مترادف: burst, eruption, explosion, outbreak, outpouring • مشابه: blast, bout, demonstration, display, effusion, fit, flare-up, flash, gale, gush, paroxysm, passion, riot, round, rush, storm, surge, tantrum, violence, volley
جمله های نمونه
1. an outburst of anger
طغیان خشم
2. There has been another angry outburst against the new local tax introduced today.
[ترجمه گوگل]طغیان خشمگین دیگری علیه مالیات محلی جدید که امروز معرفی شد، رخ داده است [ترجمه ترگمان]یک طغیان خشم دیگر علیه مالیات جدید محلی امروز وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. A forceful outburst blew over the garden.
[ترجمه گوگل]طغیان شدیدی در باغ وزید [ترجمه ترگمان]یک فوران ناگهانی از روی باغ گذشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Her angry outburst was untypical; she's usually very quiet woman.
[ترجمه بینام] فوران خشم او غیرمعمول بود. او معمولا زن بسیار آرامی است.
|
[ترجمه گوگل]طغیان عصبانی او غیر معمول بود او معمولا یک زن بسیار ساکت است [ترجمه ترگمان]این فوران خشم ناشی از خشم بود؛ معمولا زن بسیار آرامی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. His speech prompted an angry outburst from a man in the crowd.
[ترجمه گوگل]سخنان او باعث طغیان مردی در میان جمعیت شد [ترجمه ترگمان]سخنرانی او خشم خشم آلودی را از مردی در میان جمعیت برانگیخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She was alarmed by his violent outburst.
[ترجمه گل] اون بخودش اومد وقتی شدت خشم اونو دید
|
[ترجمه گوگل]او از طغیان خشونت آمیز او نگران شد [ترجمه ترگمان]از فوران خشم او یکه خورده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She was contrite the morning after her angry outburst.
[ترجمه گوگل]صبح بعد از طغیان عصبانیتش پشیمان بود [ترجمه ترگمان]آن روز صبح، پس از فوران خشم، پشیمان شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He later apologized for his outburst.
[ترجمه گوگل]او بعداً بابت هجومش عذرخواهی کرد [ترجمه ترگمان]او بعدا از این فوران خشم عذر خواست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He had a sudden outburst against the whole tribe of actors.
[ترجمه گوگل]او یک طغیان ناگهانی علیه کل قبیله بازیگران داشت [ترجمه ترگمان]او ناگهان بر علیه تمام افراد بازیگران خشمگین شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Their sudden outburst was obviously genuine; it couldn't have been contrived.
[ترجمه گوگل]طغیان ناگهانی آنها آشکارا واقعی بود نمی شد آن را ساختگی کرد [ترجمه ترگمان]این فوران ناگهانی آن ها واقعا واقعی بود؛ کاری از آن ساخته نشده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Alice's carelessness provoked her teacher to an outburst.
[ترجمه گوگل]بی دقتی آلیس معلمش را به طغیان برانگیخت [ترجمه ترگمان]بی توجهی آلیس باعث شد که استاد از کوره در برود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. A player was cautioned for his angry outburst against the referee.
[ترجمه گوگل]یک بازیکن به دلیل عصبانیت خود از داور اخطار شد [ترجمه ترگمان]یک بازیکن برای خشم خشمش نسبت به داور هشدار داده شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The President's arrival was the signal for an outburst of cheering.
[ترجمه گوگل]ورود رئیس جمهور سیگنالی برای طغیان تشویق بود [ترجمه ترگمان]ورود رئیس جمهور حاکی از شادی و شادی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Her comments provoked an outburst of anger from the boss.
[ترجمه گوگل]نظرات او باعث خشم رئیس شد [ترجمه ترگمان]نظرات او خشم رئیس را برانگیخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
outbreak, riot, sedition, rebellion, outburst, insurgency, insurgence, insurrection, revolt, overflow, uprising, high water, rage of the sea, rout
انگلیسی به انگلیسی
• eruption, explosion (of speech or activity) an outburst is a sudden and strong expression of anger or other strong emotion. an outburst of violent activity is a sudden period of it.
پیشنهاد کاربران
ترکیدن
outburst ( n ) ( aʊtbərst ) =a sudden strong expression of an emotion, e. g. an outburst of anger. =a sudden increase in a particular activity, e. g. an outburst of racism.
ابراز احساسات، گریه . . بعض. .
عصبانیت
این واژه به معنی نوعی برون ریزی هیجانی شدید هست که همراه با خشم و فریاد و حملات شدید می باشد اما برون ریزی یا برون ریزی هیجانی ( در حالت ملایم تر و کلی تر ) : Abreaction