out of the way

/ˈaʊtəvðəˈweɪ//aʊtəvðəweɪ/

1- دور افتاده 2- غیر مزاحم 3- خاتمه یافته، کنار گذاشته شده 4- ناجور، نامناسب 5- غیرعادی، ناروال، دور، دور دست، غیرقابل دسترس، دنج

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of a place, remote, secluded, or little frequented.
متضاد: accessible
مشابه: outlying, remote, secluded, solitary, withdrawn

(2) تعریف: unusual or rare.

(3) تعریف: inappropriate or offensive, as an utterance.

جمله های نمونه

1. The farm lies too much out of the way.
[ترجمه گوگل]مزرعه بیش از حد از راه دور است
[ترجمه ترگمان]مزرعه بیش از حد از راه دور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. With the election out of the way, the government can get down to business.
[ترجمه گوگل]با دور شدن از انتخابات، دولت می تواند دست به کار شود
[ترجمه ترگمان]با دور شدن از انتخابات، دولت می تواند به کار خود ادامه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He shoved her out of the way.
[ترجمه گوگل]او را از راه کنار زد
[ترجمه ترگمان]او را ازسر راه کنار زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It's a great little pub, but a bit out of the way.
[ترجمه گوگل]این یک میخانه کوچک عالی است، اما کمی دور از راه است
[ترجمه ترگمان]پاتوق خوبی است، اما کمی از راه دور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He cleared a space, heaving boxes out of the way.
[ترجمه گوگل]او فضایی را خالی کرد و جعبه ها را از سر راه برداشت
[ترجمه ترگمان]او یک فضا را پاک کرد و جعبه ها را ازسر راهش کنار زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She nudged me out of the way.
[ترجمه گوگل]او مرا از راه دور کرد
[ترجمه ترگمان]او مرا ازسر راه کنار زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Alan scrambled out of the way.
[ترجمه گوگل]آلن از راه دور شد
[ترجمه ترگمان]الن ازسر راه کنار رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The election was safely out of the way, at last.
[ترجمه گوگل]بالاخره انتخابات با خیال راحت از راه رسید
[ترجمه ترگمان]سرانجام انتخابات ازسر راه کنار رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sue let out a terrific shriek and leapt out of the way.
[ترجمه گوگل]سو فریاد وحشتناکی کشید و از راه پرید
[ترجمه ترگمان]سو فریاد بلندی کشید و ازسر راه کنار رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He has done nothing out of the way yet.
[ترجمه گوگل]او هنوز هیچ کاری انجام نداده است
[ترجمه ترگمان]او هنوز هیچ کاری نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He elbowed me out of the way.
[ترجمه گوگل]او مرا با آرنج از سر راه بردارد
[ترجمه ترگمان] اون منو ازسر راه کنار زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Move out of the way, please: I can't see through you!
[ترجمه گوگل]لطفاً از مسیر خارج شوید: من نمی توانم از طریق شما ببینم!
[ترجمه ترگمان]ازسر راه برو کنار، خواهش می کنم: نمی تونم تو رو ببینم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I didn't say anything until Dad was out of the way.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که بابا از سر راهش خارج شد چیزی نگفتم
[ترجمه ترگمان]تا وقتی که بابا از مسیر خارج شد چیزی نگفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He warned the army to stay out of the way of the relief effort.
[ترجمه گوگل]وی به ارتش هشدار داد که از مسیر امدادرسانی خودداری کنند
[ترجمه ترگمان]او به ارتش هشدار داد که از راه تلاش های امدادی خارج شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We were shouldered roughly out of the way.
[ترجمه گوگل]ما تقریباً از راه دور شده بودیم
[ترجمه ترگمان]ما به سختی از این راه دور می شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• remote, off the beaten track; unusual; taken care of, no longer a problem
out-of-the-way places are difficult to reach and are therefore not often visited.

پیشنهاد کاربران

مرررسییی
far from places where many people live or usually go:
He grew up in an out - of - the - way place in South Dakota
۱. دورافتاده، منزوی
۲. اتمام یافته، پایان یافته، از سر راه کنار رفته
۳. غیر معمول، استثنائی، قابل توجه، قابل ذکر
1.
( of a place ) remote or secluded.
"we're too out of the way for mains electricity"
...
[مشاهده متن کامل]

2.
dealt with or finished.
"economic recovery will begin once the election is out of the way"
( of a person ) no longer an obstacle or hindrance to someone's plans.
"why did Josie want her out of the way?"
3.
unusual, exceptional, or remarkable.
"he'd seen nothing out of the way"

out of the way spot
جای دنج
از رده خارج
مهره ی سوخته
۱ - پرت، دور، کم رفت و آمد
۲ - ( از سر راه ) کنار رفتن، تموم شدن، ( بی طرفلیغ اولماخ، به ترکی )
We should cross at the most out - of
. the way spot we find -
ما باید از پرت ترین نقطه که پیدا کنیم از مرز رد بشیم.
از چیزی مشکل و سخت فارق و خلاص شدن
I like to get my homework out of the way on a Friday night so that I can enjoy the weekend.
مشکلی نداشتن
از سر راه برو کنار!

( اصطلاح ) :
1 - چیزی که به آسانی برای کسی بدست نیامده است.
2 - مانع نشدن کسی، در مسیر کسی نبودن.
3 - در یک جای دور، دور افتاده، موقعیت بعید.
4 - غیرعادی، قابل توجه، عجیب. ( معمولاً در جملات منفی )
...
[مشاهده متن کامل]

5 - اشتباه، بی جا.
6 - باز کردن راه، راه دادن.
7 - تمام شده، سروکار داشته.
8 - کشته شده، مرده.
9 - مسمومیت الکلی.
https://idioms. thefreedictionary. com/out of the way

بپرس