out of phase


دارای مراحل ناجور، ناهمگام، ناهماهنگ، ناهمزمان، ناهم فاز

جمله های نمونه

1. The carrier wave has got out of phase with the signal wave.
[ترجمه گوگل]موج حامل از فاز موج سیگنال خارج شده است
[ترجمه ترگمان]موج حامل از فاز با موج سیگنال خارج شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The traffic lights were out of phase.
[ترجمه گوگل]چراغ های راهنمایی خارج از فاز بودند
[ترجمه ترگمان]چراغ های راهنمایی خاموش بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Skills Programme is out of phase with the rest of the curriculum.
[ترجمه گوگل]برنامه مهارت ها با بقیه برنامه درسی خارج از فاز است
[ترجمه ترگمان]برنامه مهارت ها با بقیه برنامه آموزشی خارج از مرحله است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Nizan's views were out of phase with the political climate of the time.
[ترجمه گوگل]دیدگاه‌های نیزن با فضای سیاسی آن زمان ناسازگار بود
[ترجمه ترگمان]دیدگاه های Nizan با شرایط سیاسی زمان خارج از فاز بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But his self-image had become so out of phase with reality that he wanted to shoot his own leg.
[ترجمه گوگل]اما تصور او از خود آنقدر از واقعیت خارج شده بود که می خواست به پای خودش شلیک کند
[ترجمه ترگمان]اما تصویر خودش به حدی از واقعیت دور شده بود که می خواست از پای خودش شلیک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We were out of phase with the usual nighttime crowd.
[ترجمه گوگل]ما با شلوغی معمول شبانه خارج از فاز بودیم
[ترجمه ترگمان]ما با ازدحام مردم عادی از مرحله خارج شده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Stephen Legate looked out of phase in the unison tableaux.
[ترجمه گوگل]استفن لیگیت در تابلوهای همصدا به نظر خارج از فاز بود
[ترجمه ترگمان]استفان نماینده، با تابلوهای یک سان، از مرحله دوم خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When Mercury goes out of phase for three-and-a-half weeks every 12 weeks, these areas weaken and go haywire.
[ترجمه گوگل]هنگامی که عطارد برای سه هفته و نیم هر 12 هفته از فاز خارج می شود، این نواحی ضعیف می شوند و از بین می روند
[ترجمه ترگمان]زمانی که عطارد به مدت سه هفته و نیم در هر ۱۲ هفته خارج می شود، این مناطق سست می شوند و به هم ریخته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The windshield wipers are out of phase now.
[ترجمه گوگل]برف پاک کن شیشه جلو در حال حاضر از فاز خارج شده است
[ترجمه ترگمان]The شیشه جلوی اتومبیل اکنون از مرحله خارج شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This field is out of phase with the primary field.
[ترجمه گوگل]این فیلد با فیلد اولیه خارج از فاز است
[ترجمه ترگمان]این زمینه با میدان اصلی خارج از فاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These two sinusoids are nearly out of phase.
[ترجمه گوگل]این دو سینوسی تقریباً خارج از فاز هستند
[ترجمه ترگمان]این دو sinusoids تقریبا از مرحله خارج می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I can leave the field and still stay out of phase, right?
[ترجمه گوگل]من می توانم زمین را ترک کنم و همچنان خارج از فاز بمانم، درست است؟
[ترجمه ترگمان]می توانم زمین را ترک کنم و هنوز هم از مرحله خارج شوم، درست است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The windshield wipers out of phase now.
[ترجمه گوگل]برف پاک کن در حال حاضر از فاز خارج می شود
[ترجمه ترگمان]The شیشه جلوی اتومبیل حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The currents, which were 180 degrees out of phase, are now in phase.
[ترجمه گوگل]جریان هایی که 180 درجه خارج از فاز بودند، اکنون در فاز هستند
[ترجمه ترگمان]جریان که ۱۸۰ درجه از فاز هستند، در حال حاضر در فاز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[شیمی] ناهمفاز
[سینما] غیر هم فاز
[برق و الکترونیک] غیر هم فاز - ناهمفاز ویژگی شکل موجهایی که هم بسامد هستند اما در لحظات مشابه مقادیر متناظر آنها یکی نیست.
[ریاضیات] خارج از فاز

پیشنهاد کاربران


1.
being or happening out of synchrony or harmony
2.
PHYSICS
having a different phase or stage of variation
in a different phase or stage of variation
با اختلاف فاز
...
[مشاهده متن کامل]

خارج از فاز ( منفی/مثبت )
در ( جریان ) فاز مخالف
با فاز مخالف
The Enterprise was put through a molecular transporter and reassmbled out of phase.
Star Trek TOS

اختلاف فاز داشتن

بپرس