[ترجمه گوگل]پرینتر جت لیزری از کار افتاده است [ترجمه ترگمان]چاپگر جت لیزری خارج از دستور است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Our bus won't start because the battery is out of order.
[ترجمه m.azadegan] اتوبوس ما روشن نمیشه، چون باطریش خرابه.
|
[ترجمه گوگل]اتوبوس ما روشن نمی شود زیرا باتری از کار افتاده است [ترجمه ترگمان]اتوبوس ما به این دلیل شروع نخواهد شد که باتری از رده خارج شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The boy put the telephone out of order.
[ترجمه گوگل]پسر تلفن را از کار انداخت [ترجمه ترگمان]پسر تلفن را قطع کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Our tractor is out of order.
[ترجمه گوگل]تراکتور ما از کار افتاده است [ترجمه ترگمان]تراکتور ما از رده خارج شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. These books are out of order.
[ترجمه مهدی گلزار] این کتاب ها از رده خارج شده اند
|
[ترجمه گوگل]این کتاب ها از کار افتاده اند [ترجمه ترگمان]این کتاب ها از نظم خارج شده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Who's pissing about with my manuscript? They're all out of order.
[ترجمه گوگل]چه کسی از دست نوشته من عصبانی است؟ همشون از کار افتاده [ترجمه ترگمان]کی داره در مورد دست نویس من عصبانی می شه؟ همه چیز مرتب و منظم است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The presiding officer ruled that the motion was out of order.
[ترجمه گوگل]رئیس هیئت رئیسه حکم داد که این طرح از دستور خارج است [ترجمه ترگمان]رئیس دادگاه حکم داد که این حرکت از نظم خارج شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. You were well out of order taking it without asking.
[ترجمه گوگل]شما به خوبی از کار افتاده بودید که بدون درخواست آن را دریافت کردید [ترجمه ترگمان]تو بدون پرسیدن از اینجا خارج شدی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. " You hate things to be out of order, don't you?'she said teasingly.
[ترجمه گوگل]او با تمسخر گفت: «از بی نظمی چیزها متنفری، نه؟ [ترجمه ترگمان]تو از این چیزا متنفری، مگه نه؟ با لحن شیطنت آمیزی گفت: [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. His objection was ruled out of order.
[ترجمه گوگل]اعتراض او خارج از دستور منتفی شد [ترجمه ترگمان]مخالفتش با نظم و ترتیب منتفی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. These pages are all out of order, will you page them up for me?
[ترجمه گوگل]این صفحات همه از کار افتاده اند، آیا آنها را برای من صفحه می کنید؟ [ترجمه ترگمان]این صفحه ها کاملا نظم دارند آیا شما آن ها را برای من پیج می کنید؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The chairman told him that he was out of order.
[ترجمه گوگل]رئیس به او گفت که از کار افتاده است [ترجمه ترگمان]رئیس به او گفت که از نظم خارج شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. How did my papers get out of order?
[ترجمه گوگل]چگونه اوراق من از کار افتاد؟ [ترجمه ترگمان]کاغذها چطور از نظم خارج شدند؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. You don't think the paper's a bit out of order in publishing it?
[ترجمه گوگل]فکر نمی کنید روزنامه در انتشار آن کمی از نظم خارج شده است؟ [ترجمه ترگمان]تو که فکر نمی کنی که یک تکه کاغذ از کتاب منتشر شده باشد؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• not working, nonfunctional, broken
پیشنهاد کاربران
1. خراب بودن: The elevator is out of order. آسانسور خراب است. 2. نامرتب یا بی نظم بودن: The files are out of order. پرونده ها بی نظم هستند. 3. غیرقانونی یا غیرقابل قبول بودن: The comment was out of order. نظر غیرقابل قبول بود.
خراب، از کار افتاده، بدرد نخور، زوار در رفته، خارج از سرویس،
Out of order خارج از سرویس
It's one way to say 'you're so sorry', especially when you've done something wrong. Example: I was out of order.
This phrase often means that something is disorganised or in the wrong order, but it is also used in spoken English to say that someone has been unfair or inconsiderate. این عبارت اغلب معنی چیزی که بی نظمه رو میده یا در ترتیب اشتباه، اما اون همچنین استفاده میشه در صحبت انگلیسی برای گفتن اینکه شخصی منصف نیست یا بی توجهه. ... [مشاهده متن کامل]
unfair
1 - خراب یا از کار افتاده 2 - ناخوشایند یا نامناسب 3 - غیر منصفانه 4 - در هم برهم
If you say that someone or their behaviour is out of order, you mean that their behaviour is unacceptable or unfair
out of order ( گردشگری و جهانگردی ) واژه مصوب: اتاق غیرقابل فروش تعریف: اتاقی که به دلایل گوناگون از موجودی مهمانخانه خارج می شود |||متـ . غیرقابل فروش
بی قاعده
نامیزان، ناموزون، بی نظم، از نظم عدول کرده، مخل انضباط
I was out of order من اشتباه کردم.
در مورد انسان : از دست دادن عقل و مشاعر
رفتار یا عملکرد غیر قابل قبول رفتار نابجا رفتار ناشایست
Not working
خلاف قانون، خارج از دسترس
broken, not in use
*از رده خارج*بهتر معنی هست که میتونیم در نظر بگیریم براش
بدرد نخور، خراب*جای نامناسب، در جای خود نبودن:جای این کتابها روی قفسه نیست!! *مغایر با عرف، مغایر با شیونات*خارج از نوبت ( سخنرانی در پارلمان )
نا مرتب، نا منظم in the order#out of order خراب ( وسیله ) Out of order
opp:in working order
out of order : 1. �something �is� disorganized� or� in the� wrong� order. درهم برهم 2. someone� has� been� unfair �or inconsiderate. بی ملاحظه، بی فکر 3. broken از کار افتادن یا خراب شدن ( دستگاه و غیره )
از کار افتاده، خراب if a machine or piece of equipment is out of order, it is not working
out of order = out of service = out of work = break down : ( not in working condition ) خارج از سرویس، خراب، از کار افتادن. ( معمولا در مورد موتور، دستگاه و وسائل مکانیکی به کار میرود ) .
از کار افتادن یا خراب شدن ( دستگاه و غیره ) مترادف با break down یا out of work