out of one's hair

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
از سر کسی باز شدن / دست از سر کسی برداشتن / مزاحم نبودن
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( محاوره ای – رهایی ) :**
وقتی کسی یا چیزی که مزاحم یا آزاردهنده بوده، بالاخره کنار می ره و فرد احساس آسودگی می کنه
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: I’m so glad the guests are finally out of my hair.
خوشحالم که مهمونا بالاخره از سرم باز شدن.
2. ** ( احساسی – استعاری ) :**
برای بیان رهایی از فشار، مزاحمت، یا درگیری ذهنی با کسی
مثال: She kept nagging me until I told her to get out of my hair.
هی غر می زد تا بالاخره گفتم ولم کن.
3. ** ( طنزآمیز – روزمره ) :**
گاهی با لحن شوخی یا خستگی به کار می ره، به ویژه در روابط خانوادگی یا کاری
مثال: The boss is out of my hair for the weekend.
رئیسم آخر هفته نیست، راحت شدم.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
leave someone alone – stop bothering – get off someone’s back – back off – stop pestering

کسی را اذیت نکردن
I'll get out of your hair : دیگه اذیتت نمی کنم
Get out of my hair : اذیتم نکن
از سر خود باز کردن