1. دیوانه
2. رنجیده ، نگران
2. رنجیده ، نگران
دل خور
رنجیده خاطر
فراموش شده
مثال👈Out of sight, Out of mind
معنا👈از دل برود هرآنکه از دیده برفت
رنجیده خاطر
فراموش شده
مثال👈Out of sight, Out of mind
معنا👈از دل برود هرآنکه از دیده برفت
( عامیانه )
1. از دست دادن کنترل ذهنی.
2. دیوانه و غیرمنطقی بودن.
مثال:
"she was bored out of her mind"
After yet another sleepless night, I'm starting to feel out of my mind with exhaustion
... [مشاهده متن کامل]
Why did you do that? You must be out of your mind
Don't drive so fast, Tom! You have to be out of your head
1. از دست دادن کنترل ذهنی.
2. دیوانه و غیرمنطقی بودن.
مثال:
... [مشاهده متن کامل]
بیرون ازذهن
فرا تر از ذهن ما
عصبی شدن.
I'm out of mind=I'm angry=I'm freaked out=I'm busted=I'm furious
کسی که دیوونست ( فلانی عقلشو از دست داده )