out of focus


(تصویر تلویزیون و غیره) ناواضح، مبهم، ابر گرفته، (عدسی) نامیزان، ناکانونی

جمله های نمونه

1. The children's faces are badly out of focus in the photograph.
[ترجمه گوگل]چهره کودکان در عکس به شدت خارج از فوکوس است
[ترجمه ترگمان]چهره کودکان به شدت از فوکوس در عکس خارج شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This photograph is out of focus.
[ترجمه گوگل]این عکس از فوکوس خارج شده است
[ترجمه ترگمان]این عکس خارج از فوکوس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In some of the pictures the subjects are out of focus while the background is sharp.
[ترجمه گوگل]در برخی از تصاویر سوژه ها خارج از فوکوس هستند در حالی که پس زمینه واضح است
[ترجمه ترگمان]در برخی از عکس ها سوژه ها از فوکوس خارج می شوند، در حالی که پس زمینه شارپ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The background looks a little out of focus.
[ترجمه گوگل]پس زمینه کمی خارج از فوکوس به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]پس زمینه کمی دورتر از فوکوس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Reality itself is a little out of focus when you stare with eyesight sufficiently keen.
[ترجمه گوگل]وقتی با بینایی به اندازه کافی مشتاق خیره می شوید، واقعیت به خودی خود کمی دور از تمرکز است
[ترجمه ترگمان]زمانی که با چشمان به اندازه کافی مشتاق نگاه می کنید، خود واقعیت کمی خارج از فوکوس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A little smile, out of focus at the edge of my vision.
[ترجمه گوگل]یک لبخند کوچک، خارج از تمرکز در لبه دید من
[ترجمه ترگمان]یک لبخند کوچک، بیرون از تمرکز روی لبه دید من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I think the pagoda's a bit out of focus.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم بتکده کمی خارج از تمرکز است
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم the کمی از تمرکز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The image is out of focus.
[ترجمه گوگل]تصویر خارج از فوکوس است
[ترجمه ترگمان]تصویر خارج از فوکوس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Electronographic star images appear soft and out of focus.
[ترجمه گوگل]تصاویر ستاره های الکترونوگرافی نرم و خارج از فوکوس به نظر می رسند
[ترجمه ترگمان]تصاویر ستاره Electronographic نرم و خارج از فوکوس ظاهر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The telescope got out of focus.
[ترجمه گوگل]تلسکوپ از فوکوس خارج شد
[ترجمه ترگمان]تلسکوپ از فوکوس خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I think the tower is a bit out of focus.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم برج کمی از تمرکز خارج است
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم این برج کمی دورتر از فوکوس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For me, your explanation is a bit out of focus.
[ترجمه گوگل]برای من توضیح شما کمی دور از تمرکز است
[ترجمه ترگمان]برای من، توضیح شما کمی خارج از فوکوس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Your personality gets out of focus.
[ترجمه گوگل]شخصیت شما از تمرکز خارج می شود
[ترجمه ترگمان]شخصیت شما از فوکوس خارج می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Title: Is Your Life Out of Focus?
[ترجمه گوگل]عنوان: آیا زندگی شما خارج از تمرکز است؟
[ترجمه ترگمان]عنوان: زندگی شما از تمرکز است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Words swam across the page out of focus.
[ترجمه گوگل]کلمات بدون تمرکز روی صفحه شناور شدند
[ترجمه ترگمان]کلمات از صفحه خارج می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[سینما] از تار به وضوح - محو - غیرکانونی - صدای خارج از تصویر / غیر واضح / فلو - خارج از کانون - خارج از فاصله کانونی - تصویر محو - خارج از محوطه عمق صحنه عدسی - تار - وجود نواحی محو و تار - ناواضح - تصویر تار و نامشخص - خارج از وضوح
[برق و الکترونیک] غیر کانونی

انگلیسی به انگلیسی

• blurry, not focused correctly, unclear

پیشنهاد کاربران

خارج از فوکوس
Not clear
out of focus ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: ناواضح
تعریف: ویژگی تصویری که جزئیات آن فاقد شفافیت است
غیر واضح، ناگویا
تار - غیر شفاف
چیزی را شفاف نشان ندادن

بپرس