به صورت ناگهانی و یکباره
synonym: suddenly
all of sudden
عین عجل معلق
مثل عجل معلق
مثل عجل معلق
یکدفعه، بدون دلیل خاص
تو فارسی هم میگوییم یکدفغه از غیب ظاهرشد .
نا کجا آباد
He has come out of blue از نا کجا آباد اومده
He has come out of blue از نا کجا آباد اومده
بصورت ناگهانی
از روی اتفاق، یهویی
بر خلاف اتظار
ناگهانی ، به یکباره ، یهویی و . . . . .
از آسمان، به شکل غیر منتظره