ouster

/ˈaʊstər//ˈaʊstə/

معنی: اخراج، محروم سازی، بیبهره سازی
معانی دیگر: (حقوق) خلع ید، اخراج قانونی، اخراج کننده، برون ران، خلع ید

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the act of ousting or condition of being ousted; ejection or expulsion.
مترادف: ejection, expulsion, removal
مشابه: deposition, discharge, dismissal, exclusion, exile, overthrow, purge, the boot

جمله های نمونه

1. the ouster of the oil company
خلع ید از شرکت نفت

2. the manager's ouster surprised us
اخراج آن مدیر ما را متعجب کرد.

3. The committee's chairperson is facing a possible ouster.
[ترجمه گوگل]رئیس کمیته با احتمال برکناری مواجه است
[ترجمه ترگمان]رئیس این کمیته با اخراج احتمالی مواجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Nor would he send them letters announcing their ouster.
[ترجمه گوگل]همچنین نامه‌ای برای اعلام برکناری آنها برای آنها ارسال نمی‌کرد
[ترجمه ترگمان]و حتی حاضر نبود نامه ها را برای خود ارسال کند و ouster را اعلام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Did she manipulate the ouster of White House travel office personnel so her pals could get the job?
[ترجمه گوگل]آیا او اخراج پرسنل دفتر مسافرتی کاخ سفید را دستکاری کرد تا دوستانش بتوانند این شغل را پیدا کنند؟
[ترجمه ترگمان]آیا او سقوط پرسنل اداره سفر کاخ سفید را دستکاری کرده تا دوستان او بتوانند این کار را انجام دهند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In fact Jeffries' ouster provoked not a ripple in Harlem, and nothing more dangerous than a rally on campus.
[ترجمه گوگل]در واقع، برکناری جفریس موجی در هارلم برانگیخت و هیچ چیز خطرناک‌تر از تجمع در محوطه دانشگاه نبود
[ترجمه ترگمان]در حقیقت سقوط Jeffries جنبشی در هارلم به شمار نمی آید، و هیچ چیز خطرناک تر از تظاهرات در محوطه دانشگاه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The cases on ouster clauses and tribunals were irrelevant to clauses excluding appeal from the High Court.
[ترجمه گوگل]پرونده‌های مربوط به بندهای برکناری و دادگاه‌ها به بندهایی که درخواست تجدیدنظر از دادگاه عالی را مستثنی می‌کنند، بی‌ربط بودند
[ترجمه ترگمان]مواردی که در بنده ای مربوط به خلع ید وجود دارد و دادگاه ها به جز درخواست استیناف از دیوان عالی، بی ربط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Another important type of statutory ouster clause are clauses which set a time-limit on judicial review.
[ترجمه گوگل]نوع مهم دیگر از بند قانونی برکناری، بندهایی هستند که محدودیت زمانی برای بررسی قضایی تعیین می کنند
[ترجمه ترگمان]یک نوع مهم دیگر از شرط عزل قانونی عبارت است از شروطی که یک محدودیت زمان را در مورد بازبینی قضایی تعیین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Both lawmakers have called for al - Maliki's ouster.
[ترجمه گوگل]هر دو قانونگذار خواستار برکناری مالکی شده اند
[ترجمه ترگمان]هر دو قانون گذاران خواستار برکناری المالکی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He have to apply for an ouster order.
[ترجمه گوگل]او باید برای حکم برکناری اقدام کند
[ترجمه ترگمان]او باید برای دستور اخراج درخواست دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The United Nations was unanimous in supporting the ouster of Cedras.
[ترجمه گوگل]سازمان ملل متحد به اتفاق آرا از سرنگونی سدراس حمایت کرد
[ترجمه ترگمان]سازمان ملل متحد در حمایت از سقوط of متفق القول بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The judge makes an ouster order.
[ترجمه گوگل]قاضی حکم برکناری می دهد
[ترجمه ترگمان]قاضی حکم عزل را صادر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Both lawmakers are called for al - Maliki's ouster.
[ترجمه گوگل]هر دو قانونگذار خواستار برکناری مالکی هستند
[ترجمه ترگمان]هر دو قانون گذاران خواستار برکناری المالکی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Soon after Jeffries' speech the Africana Studies Movement called a meeting to protest his ouster.
[ترجمه گوگل]بلافاصله پس از سخنرانی جفریس، جنبش مطالعات آفریقایی برای اعتراض به برکناری او تشکیل جلسه داد
[ترجمه ترگمان]اندکی پس از سخنرانی Jeffries، جنبش مطالعات Africana جلسه ای را برای اعتراض به اخراج وی برگزار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اخراج (اسم)
ejection, banishment, deportation, expulsion, dismissal, eviction, exclusion, boot, ouster, deposal, extrusion, rustication

محروم سازی (اسم)
privation, exclusion, deprivation, frustration, ouster

بی بهره سازی (اسم)
ouster

تخصصی

[حقوق] محروم کردن، خلع ید کردن، اخراج، تصرف عدوانی

انگلیسی به انگلیسی

• one who forces out or expels; dispossession, unjust eviction (law)

پیشنهاد کاربران

خلع ید، برکناری
The prospect of Netanyahu’s 📌ouster📌 has also raised hopes of returning to more normal governance
🔴🔴🔴
Raisi, whose hardline government faces one of the boldest challenges from young protesters calling for 📌its ouster📌, appealed to the “deceived youth” to repent so they can be pardoned by Iran's supreme leader.
...
[مشاهده متن کامل]

برکنار کردن

بپرس