معزول
1. اخراج یا جابجایی از محل یا موقعیت اشغال شده
مثال:
The bouncer ousted the drunk
to oust the Prime Minister in the next election
2. قانون
بیرون راندن یا اخراج کردن؛ دفع کردن
مثال:
2. قانون
بیرون راندن یا اخراج کردن؛ دفع کردن
مخلوع
خلع ید شده
مطرود
drive out or expel ( someone ) from a position or place
deprive of or exclude from possession of something.