ostracized

جمله های نمونه

1. she was ostracized by her family for marrying a hindu
به خاطر ازدواج با یک هندو از خانوداه اش طرد شد.

انگلیسی به انگلیسی

• excluded; banished

پیشنهاد کاربران

مطرود، رانده شده، تک افتاده، جدا شده
to�avoid�someone�intentionally, or to�prevent�someone from taking�part�in the�activities�of a�group:
His�colleagues�ostracized him after he�criticized�the�company�in�public.

بپرس