ostracize

/ˈɒstrəˌsaɪz//ˈɒstrəsaɪz/

معنی: از وجهه عمومی انداختن، با اراء عمومی تبعید کردن
معانی دیگر: روی تابی کردن، طرد کردن، (از خود یا از اجتماع) راندن، عاق کردن، از حقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: ostracizes, ostracizing, ostracized
مشتقات: ostracizer (n.)
(1) تعریف: to exclude or shun, by general agreement of the group imposing the exclusion.
مترادف: blackball, exclude, shun
متضاد: welcome
مشابه: bar, blacklist, debar, disown, isolate, rebuff, reject, repudiate

- The very obese teen was ostracized by many of her fellow students.
[ترجمه عبدالعلی آل طعمه] نوجوان خیلی چاق توسط همشاگردی هایش طرد شد.
|
[ترجمه گوگل] این نوجوان بسیار چاق توسط بسیاری از دانش آموزانش طرد شد
[ترجمه ترگمان] نوجوان بسیار چاق توسط بسیاری از شاگردان خود طرد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- During the war, the community ostracized him for being a pacifist.
[ترجمه گوگل] در طول جنگ، جامعه او را به خاطر صلح طلبی طرد کرد
[ترجمه ترگمان] در طول جنگ، جامعه او را به عنوان یک صلح طلب طرد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to banish (someone) from his or her native land.
مترادف: banish, exile, expatriate
مشابه: blackball, disenfranchise, eject, expel, oust, transport, uproot

- Some dissident writers were ostracized by the government.
[ترجمه گوگل] برخی از نویسندگان مخالف توسط دولت طرد شدند
[ترجمه ترگمان] برخی از نویسندگان مخالف از سوی دولت تبعید شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He was ostracized by his colleagues for refusing to support the strike.
[ترجمه گوگل]او به دلیل امتناع از حمایت از اعتصاب توسط همکارانش طرد شد
[ترجمه ترگمان]او توسط همکارانش به خاطر امتناع از حمایت از این اعتصاب از سوی همکارانش طرد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His colleagues ostracized him after he criticized the company in public.
[ترجمه گوگل]پس از اینکه او در ملاء عام از شرکت انتقاد کرد، همکارانش او را طرد کردند
[ترجمه ترگمان]همکارانش او را بعد از انتقاد از شرکت در ملا عام اخراج کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She claims she's being ostracized by some members of her local community.
[ترجمه گوگل]او ادعا می کند که توسط برخی از اعضای جامعه محلی خود طرد شده است
[ترجمه ترگمان]او ادعا می کند که توسط برخی از اعضای جامعه محلی خود طرد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The princess was ostracized for marrying a rich bourgeois.
[ترجمه گوگل]شاهزاده خانم به دلیل ازدواج با یک بورژوای ثروتمند طرد شد
[ترجمه ترگمان]درست در آن هنگام بود که شاهزاده خانم با یک بورژوای ثروتمند ازدواج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She found herself ostracized by erstwhile friends.
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که توسط دوستان قبلی طرد شده است
[ترجمه ترگمان]اون خودش رو در کنار دوستای قدیمیم پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was ostracized by the other students.
[ترجمه گوگل]او توسط سایر دانش آموزان طرد شد
[ترجمه ترگمان]او توسط دانشجویان دیگر تبعید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was ostracized by the society.
[ترجمه گوگل]او توسط جامعه طرد شد
[ترجمه ترگمان]او توسط جامعه طرد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The ill are no longer ostracized as moral pariahs except by a few remaining primitive tribes ruled by superstition.
[ترجمه گوگل]بیماران دیگر به عنوان منحوس اخلاقی طرد نمی شوند مگر توسط چند قبایل بدوی باقی مانده که خرافات بر آنها حکومت می کنند
[ترجمه ترگمان]افراد بیمار دیگر به عنوان pariahs اخلاقی طرد نمی شوند، مگر توسط چند قبیله بدوی که از خرافات حکومت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. After her arrest, Lang was ostracized by her neighbors.
[ترجمه گوگل]لنگ پس از دستگیری توسط همسایگانش طرد شد
[ترجمه ترگمان]پس از دستگیری او، لنگ توسط همسایگان خود طرد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This explains why patriarchal legal codes sometimes ostracize and punish the victim of rape as much as the rapist.
[ترجمه گوگل]این توضیح می دهد که چرا قوانین حقوقی مردسالارانه گاهی قربانی تجاوز را به اندازه متجاوز طرد و مجازات می کنند
[ترجمه ترگمان]این امر توضیح می دهد که چرا کده ای قانونی پدرسالاری گاهی اوقات قربانی تجاوز را مجازات می کنند و قربانی تجاوز را به اندازه متجاوز تنبیه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Free riders may be ostracized because their colleagues can easily detect uncooperative attitudes to the company.
[ترجمه گوگل]رایگان سواران ممکن است طرد شوند زیرا همکاران آنها به راحتی می توانند نگرش های غیرهمکاری نسبت به شرکت را تشخیص دهند
[ترجمه ترگمان]سواران آزاد ممکن است از جامعه طرد شوند، زیرا همکاران آن ها به راحتی می توانند نگرش های بدون هم کاری را به شرکت تشخیص دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His client is broke, Baker said, and ostracized.
[ترجمه گوگل]بیکر گفت که موکلش شکست خورده و طرد شده است
[ترجمه ترگمان]بی کر گفت: موکلش قطع شد، و تبعید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. So she spends a good part of the movie getting back at everyone for ostracizing her.
[ترجمه گوگل]بنابراین او بخش خوبی از فیلم را صرف پاسخگویی به همه برای طرد کردن او می کند
[ترجمه ترگمان]بنابراین او قسمتی از فیلم را که به خاطر ostracizing به همه، به همه جا باز می گردد، می گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the podictionary episode on the word ostracize I talked about how the shells of oysters found their way into that word meaning "to shun" someone.
[ترجمه گوگل]در اپیزود دیکشنری در مورد کلمه طرد کردن، من در مورد این صحبت کردم که چگونه پوسته صدف‌ها به این کلمه به معنای "فرار از کسی" راه پیدا کردند
[ترجمه ترگمان]در بخش \"podictionary\" در کلمه \"ostracize\"، من در مورد این موضوع صحبت کردم که چگونه صدف صدف ها، راهشان را به این کلمه یعنی \"اجتناب از\" کسی \" پیدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

از وجهه عمومی انداختن (فعل)
ostracize

با اراء عمومی تبعید کردن (فعل)
ostracize

انگلیسی به انگلیسی

• exclude; banish; avoid dealing with; (in ancient greece) impermanently banish a citizen by popular vote (also ostracise)
if you are ostracized, people deliberately behave in an unfriendly way towards you and do not allow you to take part in their social activities; a formal word.

پیشنهاد کاربران

( UK usually ostracise )
to prevent someone from being part of a group because you dislike the person or
disapprove of something the person has done
جلوگیری کردن از عضویت شخصی در یک گروه به دلیل اینکه از آن شخص خوشتان نمی آید یا کاری را که شخص انجام داده را تایید نمی کنید.
...
[مشاهده متن کامل]

طرد کردن کسی از یک گروه به دلیل نفرت یا عدم تایید اقداماتش
مثال؛
She was ostracized by fellow officers after bringing charges against her partner.
His colleagues ostracized him after he criticized the company in public.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/ostracize
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : ostracize
✅️ اسم ( noun ) : ostracism
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
بایکوت کردن، کنار گذاشته شدن از جمع دوستان
تک افتادن
طرد شدن
از چشم یا وجهه ی عمومی یا مردم انداختان یا افتادن
پس زدن یا طرد کردن یا شدن چیزی یا کسی از جایی، گروهی و اجتماع

بپرس