ostentation

/ˌɒstenˈteɪʃn̩//ˌɒstenˈteɪʃn̩/

معنی: ظهور، تظاهر، نمایش، خود فروشی، خود نمایی
معانی دیگر: (به ویژه در مورد ثروت یا دانش) تظاهر، نمایشگری، نمایانگری، فخر فروشی، کروفر، کوکبه و دبدبه، دنگ و فنگ، کبکبه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a showy display to impress others.
مترادف: display, flash, showiness
مشابه: camp, ceremony, extravaganza, flourish, glitter, meretriciousness, pageantry, parade, pomp, pretentiousness, razzle-dazzle, spectacle

- The movie star's home was large but furnished simply and devoid of ostentation.
[ترجمه گوگل] خانه ستاره سینما بزرگ اما مبله ساده و عاری از خودنمایی بود
[ترجمه ترگمان] خانه ستاره سینما بسیار بزرگ و عاری از خودنمایی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the wedding party was nothing but ostentation and rivalry
جشن عروسی آنها چیزی جز خودنمایی و چشم و هم چشمی نبود.

2. he performed his duties diligently and without ostentation
او وظایف خود را با کوشایی و بدون خودنمایی انجام داد.

3. Choose a life of action, not one of ostentation.
[ترجمه گوگل]زندگی عملی را انتخاب کنید نه خودنمایی
[ترجمه ترگمان]یک زندگی اکشن را انتخاب کنید، نه یک خودنمایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I don't like the ostentation of their expensive life - style.
[ترجمه اصغر جعفری ] من سبک زندگی متظاهرانه اشرافی آنها را دوست ندارم
|
[ترجمه گوگل]من از خودنمایی سبک زندگی گران قیمت آنها خوشم نمی آید
[ترجمه ترگمان]از خودنمایی زندگی expensive خوشم نمی آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Their daughter's wedding reception was sheer ostentation.
[ترجمه گوگل]مراسم عروسی دخترشان خودنمایی بود
[ترجمه ترگمان]مراسم عروسی دخترشان پر از خودنمایی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her lifestyle was remarkably free from ostentation.
[ترجمه گوگل]سبک زندگی او به طور قابل توجهی عاری از خودنمایی بود
[ترجمه ترگمان]سبک زندگی او به طرز قابل توجهی از ostentation عاری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her luxurious lifestyle and personal ostentation were both hated and envied.
[ترجمه گوگل]سبک زندگی مجلل و خودنمایی شخصی او مورد نفرت و حسادت بود
[ترجمه ترگمان]سبک زندگی مجلل و ostentation شخصی او هر دو نسبت به او کینه و حسد داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Inside the church, the degree of elaboration and ostentation of both architecture and fittings indicates status and wealth in the community.
[ترجمه گوگل]در داخل کلیسا، میزان بسط و تجلی معماری و یراق آلات، نشان دهنده جایگاه و ثروت در جامعه است
[ترجمه ترگمان]داخل کلیسا، درجه پیچیدگی و خودنمایی هر دو معماری و fittings نشان دهنده وضعیت و ثروت در جامعه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Dusseldorf remains the capital of mindless extravagance; ostentation rules the KO.
[ترجمه گوگل]دوسلدورف همچنان پایتخت اسراف های بی فکر است خودنمایی بر KO حکومت می کند
[ترجمه ترگمان]در دوسلدورف پایتخت of بی فکر باقی می ماند؛ ostentation مقررات KO را می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. With the decline of ostentation, or its vulgarization, wealth and hence inequality were no longer flagrantly advertised.
[ترجمه گوگل]با کاهش خودنمایی، یا ابتذال آن، ثروت و در نتیجه نابرابری دیگر آشکارا تبلیغ نمی شد
[ترجمه ترگمان]با کاهش of، یا vulgarization، ثروت و از این رو نابرابری دیگر آشکارا تبلیغ نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His extravagance and ostentation were balanced by a natural dignity and reserve.
[ترجمه گوگل]اسراف و تظاهر او با وقار و اندوخته ای طبیعی متعادل می شد
[ترجمه ترگمان]ریخت وپاش و خودنمایی او با وقار و احتیاط طبیعی متعادل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And there is the look: richness without ostentation and flash.
[ترجمه گوگل]و نگاه وجود دارد: غنای بدون خودنمایی و درخشش
[ترجمه ترگمان]و نگاه: غنا، خودنمایی و فلاش وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Consumers are abandoning the excess and ostentation of the 1980s.
[ترجمه گوگل]مصرف کنندگان زیاده روی و خودنمایی دهه 1980 را کنار می گذارند
[ترجمه ترگمان]مصرف کنندگان بیش از حد و خودنمایی دهه ۱۹۸۰ را رها می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The statue had beauty without ostentation.
[ترجمه گوگل]مجسمه زیبایی بدون خودنمایی داشت
[ترجمه ترگمان]مجسمه بدون خودنمایی، زیبایی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Do you reject his ostentation and glories in this world?
[ترجمه گوگل]آیا خودنمایی و جلال او را در این دنیا رد می کنید؟
[ترجمه ترگمان]تو ostentation و شکوه اونو در این دنیا رد می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ظهور (اسم)
development, advent, manifestation, appearance, apparition, emersion, ostentation, loose, outburst, conspicuity, epiphany

تظاهر (اسم)
display, feint, affectation, demonstration, pretense, pretension, ostentation, simulation, fakery, make-believe, semblance, preciosity, prudery, effusion, eyewash, grimace

نمایش (اسم)
amusement, performance, play, display, show, appearance, demonstration, ostentation, histrionics, representation, presentation, exhibition, portrayal, parade, presentment, staging, showing, exposure, drama, flare, spectacle

خود فروشی (اسم)
ostentation, bribery, swank, gasconade, self-praise, braggadocio, fanfaronade, splurge, rodomontade

خود نمایی (اسم)
ostentation, parade, vaunt, frippery, show-off, panache, grandstanding

انگلیسی به انگلیسی

• ambitious demonstration; showiness; garishness
you say that someone's behaviour is ostentation when they do things in order to impress other people with their wealth or importance; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : ostentation
✅️ صفت ( adjective ) : ostentatious
✅️ قید ( adverb ) : ostentatiously
تجملی. دکوری. زرق و برق
the office was spacious, but without any trace of ostentation

بپرس